ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

مرکز خرید

در یکی از کشورها یک مرکز خرید شوهر وجود داشت که ۵ طبقه بود و دخترها به آنجا می رفتند و شوهری برای خود می گرفتند. هر چه طبقه بالاتر می رفت خصوصیات مثبت مردان هم بیشتر میشد. و اما شرایط این مرکز خرید این بود هر کس فقط می توانست یک بار از این مرکز خرید کند و به هر طبقه که می رفت دیگر نمی توانست به طبقه قبل برگردد.

********************

روزی دو دختر به این مرکز خرید رفتند.

در طبقه اول نوشته بود این مردان شغل خوب و بچه های دوست داشتنی دارند دختری که تابلو را خوانده بود گفت از بی کاری بهتره ولی می خوام ببینم که بالاتری ها چی دارند؟

*****

در طبقه دوم نوشته بود این مردان شغل خوب با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند. دختر گفت هوم م م طبقه بالاتر چه جوریه؟

*****

طبقه سوم نوشته بود این مردان شغل خوب با درآمد زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ای زیبا و درکارهای خانه هم کمک می کنند. دختر گفت وای ی ی چه قدر وسوسه انگیز ولی بریم بالا تر ببینیم چه خبره؟

*****

طبقه چهارم: نوشته بود این مردان شغل خوب با درآمد زیاد، بچه های دوست داشتنی، چهره ای زیبا، در کارهای خانه به همسر خود کمک می کنند و هدفی عالی در زندگی دارند. دختر: وای چه قدر خوب پس چه چیزی ممکنه در طبقه اخر باشه؟ پس رفتند به طبقه پنجم.

*****

طبقه پنجم: این طبقه فقط برای این است که ثابت کند که زنان راضی شدنی نیستند نوشته بود از اینکه به مرکز ما آمدید متشکریم روز خوبی را برای شما آرزو می کنیم.

رسم ایرانی

ما ایرانی ها وقتی میخوایم از کسی تعریف کنیم :

(با سانسور)

 
عجب نقاشیه نکبت…
 
چه دست فرمونی داره توله سگ…
 
چقدر خوب میخونه بد مصب…
 
چه گیتاری میزنه ناکس…
 
استاده کامپیوتره لامصب…
 
موی کوتاه به طرف میاد :چه عوضی شدی…
 
عجب گلی زد بی وجدان…
 
بی شرف خیلی کارش درسته…
 
دوستت دارم وحشتناک…!

 
 
اما وقتی میخوایم فحش بدیم:
  (بدون سانسور)
برو شازده…
 
چی میگی مهندس…
 
آخه آدم حسابی…
 
دکتر برو دکتر…
 
چطوری آی کیو؟
 
به به! استاد معظم!
 
کجایی با مرام؟
 
باز گلواژه صادر فرمودی؟

بدون شرح!


برین تو ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

خاطرات یک زن!


متن در ادامه مطلب............




ادامه مطلب ...

ضرب المثل های مخالف هم!

دیروز داشتم ریاضی میخوندم که یهو نمیدونم چی شد که دو تا ضرب المثل متضاد هم به ذهنم رسید. یهو ریاضیو ول کردم و بعد از یه ربع ۴ تا ضرب المثل دیگه هم به ذهنم رسید! که این پایین واستون نوشتم! انگار قدیمی ها واسه توجیه هر کاری که میکردن یه ضرب المثل می ساختن. حتی باوجود اینکه این ضرب المثلشون مخالف یه ضرب المثل دیگه باشه.........!


ضرب المثل ها:

سالی که نکوست از بهارش پیداست / شاهنامه آخرش خوشه

از تو حرکت از خدا برکت / تنبل نرو به سایه، سایه خودش میایه!!!

یک عقل خوب است و دو عقل بهتر / آشپز که دوتا شد آش یا شور میشه یا بی نمک!

کار هر بز نیست خرمن کوفتن / فلفل نبین چه ریزه!

آزموده را آزمودن خطاست / کار از محکم کاری عیب نمی کنه!


دیدین؟ نظر یادتون نره! بای تا های!

پپسی روی ماه

همونطور که همه میدونین شرکت پپسی قصد داره در تاریخ 16 /3 /91 در ساعت 23:30 لوگوی خودش رو جهت تبلیغات به مدت 15 دقیقه روی سطح ماه بتابونه. اما "ایران" چی؟!؟!؟ یعنی ما میتونیم ساکت بشینیم و چنین توهینی رو بپذیریم؟ نه! هرگز ما چنین بی حرمتی ای رو بی جواب نمیگذاریم!!!!! بنا بر این ایران هم اعلام کرد که در تاریخ 17 هم اولین کشور اسلامی خواهد شد که تبلیغات خود را روی ماه به نمایش خواهد گذاشت و به کوری چشم تمام دشمنان و به نیت 124000 پیامبر بجای 15 دقیقه 124000 دقیقه پخش خواهد کرد!!!!!!!!!!!!!!عکس پیشنهادی هردو (پپسی + ایران) رو میتونید تو ادامه مطلب ببینید!!!

ادامه مطلب ...

اعتراف

 *اعتراف می کنم تو 10 سالگی یه نامه واسه لینچان نوشتم که هوسانیانگ رو نگیره، بیاد با من ازدواج کنه. آدرسشم این بود خارج لیان شامپو... بعد که می خواستم پستش کنم مامانم پیداش کرد. من هم از دست مامانم قاپیدمش و جلوش عین بزغاله جویدمش و قورتش دادم. انگار که سند محرمانه طبقه بندی شده ام آی 6 بود...

*اعتراف می کنم یکی از چالش های بزرگی که در کودکی فراروی من بود و باهاش درگیر بودم این بود که چه جوری «فریبرز عرب نیا» و «ابوالفضل پورعرب» رو از هم تفکیک کنم!

*اعتراف می کنم یه بار تو ابتدایی املا را 11 گرفتم. خانواده باید زیر برگه را امضا می کردن و ما نشون معلم می دادیم. من هم نمی خواستم همین زیر برگه را با دست خط بچگانه خودم امضا کردم زیرشم نوشتم... ملاهزه شد...

*اعتراف می کنم بچه که بودم تو دیکته مردود می شدم و برگه دیکته رو زیر فرش قایم می کردم. مامانم هم پیداش می کرد و تنبیه می شدم. بعدش من باز دیکته کم می شدم و می بردم زیر فرش قایم می کردم. نمیدونم یا خیلی دوست داشتم کتک بخورم یا اینقدر خنگ بودم که فکر می کردم دفعه قبل هم که مادرم پیداش کرد اتفاقی بوده.

*اعتراف می کنم با ماشین داشتیم با رفیق مون میرفتیم که یه ماشین بوق زد منکه پشت فرمون بودم پرسیدم کی بود بوق زد رفیق ما که استرس داشت جاده را اشتباهی نریم خیلی جدی گفت برو ولش کن با یه خر دیگه بود با ما نبود

*اعتراف می کنم اوایل همین ترم بود که یکی از همکلاسیهام چندروزی گیر داده بود که میخوام باهاتون صحبت کنم منم همش می پیچوندمش که بیشتر بیاد سراغم بلاخره یه روز اومد حرفشو بزنه منم به خودم مغرور شدم وسط حرفش پریدم گفتم من قصد دوستی یا ازدواج با کسی ندارم / خجالت کشیدو گفت شما که خیلی خوبید ولی من میخواستم با دوستتون سحر بیشتر آشنا بشم
تو عمرم هیچ وقت انقدر ضایع نشده بودم/ حالا از اون موقع تا حالا هر وقت میرم دانشگاه 100 صلوات میفرستم که نبینمش.


*اعتراف می کنمسال 79-80 بود، یه هفته ای بود دیپلم گرفته بودم که موبایل خریدم، همون اولین روزا بود که با دوستام باهم بودیم و تقریبا تنها کسی بودم که موبایل داشت، اون روز یه نفر پیدا نشد به ما زنگ بزنه که لااقل گوشیو در بیاریم یه الویی بگیم.در نتیجه خودم دس به کار شدم و یواشکی رفتم تو رینگ تون و صدای زنگشو دراوردم و خیلی ریلکس مشغول صحبت شدم،تازه یکم گرم گرفته بودم(البته با خودم) که ... آمد به سرم از آنچه میترسدم...زززززززررررررررر زززررررررر
گوشی شروع کرد به زنگ خوردن و خراب کردن ما جلوی 5-6 جفت چشم متعجب،خوب آخه مادر من قربونت برم 2 دیقه زودتر زنگ میزدی یا 2 دیقه دیرتر، چی میشد آخه؟همجین زنگ خورد که برق ار سه فازم پرید،گوشیای اون موقم که قربونش برم آنچنان با فشار و حرارت زنگ میخورد و سر و صدا میکرد که انگار قطار داره از گوشی میاد بیرون..البته با زرنگی جمش کردما،اون موقع پشت خطی که نبود واسه همه، من رو خدمات ویژه فعالش کرده بودم و سری جواب دادمو آخرم گفتم این پشت خطیا مدلشون اینجوریه..اونام که اون موقع بی اطلاع بودن و باورشون شد یا نشد و به روی ما نیاوردن..ولی به معنی واقعیه کلمه ضایــــــــــــــــــــع شدم...

*اعتراف می کنم دختر خاله ام رو بعد از مدت ها دیده بودم و هفت ماهه باردار بود. خیر سرم اومدم جنسیت بچه رو بپرسم گفتم خب حالا قراره مامان شی یا بابا؟!

*اعتراف می کنم یه بار سر کلاس خوابم برده بود استاد می خواست از کلاس بیرونم کنه. 3 دفعه گفت برو بیرون! گفتم: چشم الان می رم (اما هر کاری می کردم نمی شد!) دفعه آخر که داد زد گفت پس چرا نمیری؟ منم داد زدم گفتم بابا! پام خواب رفته!


منبع:Bartarinha.ir

داستان دلقک

روزی مردی نزد پزشک روانشناس معروف شهر خود رفت. وقتی پزشک او را دید دلیل آمدنش را پرسید، مرد رو به پزشک کردو از غم های بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد.

مرد گفت: دلم از آدم ها گرفته از دروغگویی ها، از دورویی ها، از نامردی ها، از تنهایی، از خیلی ها از… مرد ادامه داد و گفت: از این زندگی خسته شده ام، از این دنیا بیزارم ولی نمی دانم چه باید کنم، نمی دانم غم هایم را پیش چه کسی مداوا کنم

پزشک به مرد گفت: من کسی را می شناسم که می تواند مشکل تورا حل نمایید. به فلان سیرک برو او دلقک معروف شهر است. کسی است که همه را شاد می کند، همه را می خنداند، مطمئنم اگر پیش او بروی مشکلت حل می شود. هیچ کسی با وجود او غمگین نخواهد بود.

مرد از پزشک تشکر کرد و در حالی که از مطب پزشک خارج می شد رو به پزشک کرد و گفت: مشکل اینجاست که آن دلقک خود منم...

بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!!

  می گن پول چرک کف دسته؛ دست ما هم که کلا آنتی باکتریال!

 مدرسه: سه سیب داریم، دو تای دیگر از علی می گیریم، حالا چندتا سیب داریم؟

مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار می رسد؟

امتحان: علی 12 موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید!



هرکس به طریقی دل ما می شکند! اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی، آفرین.

 اوضاع اونقدر عجیبه که هرکی از هر دهه ای هست فکر می کنه جزو نسل سوخته است!


وقتی این نوشته های سوزناک بعضیا رو می خونم که از رفتن عشقشون دارن پر پر می شن، دلم می خواد برم عشقشونو پیدا کنم، دوتا بزنم تو گوشش، بگم الاغ! داری می کشیش بدبختو! برگرد


 در تاریخ تنقلات همه جور آدمی داشتیم از آدم نابغه ای که بستنی رو اختراع کرد تا اون آدم ناتوانی که تخمه ژاپنی رو به آجیل اضافه کرد


 انگیزه چک کردن میس کال ها:


پنج درصد اهمیت کسی / کسانی که تماس گرفتن

95 درصد خلاص شدن از اون آیکون اعصاب خردکردن نشون دهنده میس کال


 وقتی پنج ثانیه قبل از آلارم موبایل بیدار می شم و اونو خاموش می کنم احساس می کنم بمب خنثی کردم


وسط میدون تجریش احساس کردم یه مردی تو فاصله 20 متریم زل زده بهم و داره میاد سمتم، منم چشم تو چشم شدم و به مسیرم ادامه دادم، بهم رسیدیم و یهو دستشو کرد تو کیفش و یه کاغذ داد دستم

آگهی کاشت مو بود
اولش خیلی بهم برخورد اما بعدا گفتم طفلکی چقدر منتظر یه کچل بوده که رد شه

یه سوال!!؟!؟!؟!

نه بی شوخی یه سوالی واسم پیش اومده هر کی میتونه جواب بده ما رو بی جواب نذاره:

قبل از اینکه پیامبر ظهور کنه و اسلام بیاد مردم مکه و عربستان کلا بت پرست بودند درسته؟ و بعد از اومدن اسلام هم مردم به خدای یکتا الله میگفتند درسته؟

حالا سوالم اینه که چه جوری پدر حضرت محمد که قبل از تولد حضرت محمد از دنیا رفته بود اسمش عبدالله بود؟؟؟!؟!؟!؟؟!؟؟!

سوتی!

سلام

2 تا سوتی که خودم گرفتم

عکسش بزرگ بود

لینک در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

تفاوت زن های قدیم با جدید1


صبح ساعت ۵


قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.  


صبح ساعت ۶
قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.

جدید: بازهم خوابیده است


ادامه مطلب ...

تفاوت زن های قدیم با جدید2


عصر ساعت ۱۶


قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد

ادامه مطلب ...

اسب مرده

یک روز یک بنده خدایی اسبش رو پیشفروش میکنه و به 200 سکه میفروشه،از قضا قبل از اینکه اسب رو تحویل خریدار بده اسبش میمیره.خریدار میاد که اسب رو تحویل بگیره و فروشنده میگه که اسب من مرده.خریدار میگه پس پولم رو پس بده اما فروشنده تمام پول رو هم خرج کرده.خریدار میگه پس همون اسب مرده ور بده میخوام اون رو بفروشم.

خلاصه بعد از چند روز همدیگرو دوباره میبینند،فروشنده میگه اسب مرده رو چیکار کردی؟میگه گذاشتم برای قرعه کشی با شرط پرداختن دو سکه،دویست و پنجاه نفر شرکت کردند و من چهارصد و نود وهشت سکه سود کردم.فروشنده میگه کسی اعتراض نکرد؟ میگه چرا کسی که اسب رو برده بود من هم دو سکه اش رو پس  دادم!!!

نظر ایرانیان در مورد حمله امریکا به ایران

یه روزنامه ی اردنی خبر زده که آمریکا چهارشنبه به ایران حمله میکنه، اینا هم کامنتهای زیر اون تو یه سایت فارسی!

*خداروشکر دوشنبه نیست نود میبینیم
*شاید این چهارشنبه بیاید شاید !!
*امروز چند شنبه است ؟
*ای بابا چهارشنبه لیگ قهرمانان داره
* ما ۴شنبه امتحان داریم لطفا بندازین جمعه
* من چهارشنبه چک دارم !
* منم چهارشنبه امتحان دارم . موندم چیکار کنم . برم جنگ نَرَم جنگ…
* پس چرا ساعت شو نگفته؟! شاید ما خونه نباشیم…
* حالا من چی بپوشم؟!
* ما شماره ماشین مون فرده، فک نکنم بتونیم تــو این حماسه آفرینی حضور بهم برسونیم!
* میشه بهش بگین موقع برگشت منو به عنوان غنیمت ببرن آمریکا
* سه شنبه حمله کنن تا چهارشنبه تمومش کنن که پنج شنبه جعمه بریم دَدَر!!
* شام هم میدن؟
* ایول ، بالاخره یه بهونه جور شد من پنجشنبه نرم عروسی. از جنگ برگشتم خستم ! تازه اگه اسیر نشم و برگردم
* بگو سر راه نون بگیره…

* ای بابا حالا نمیشه جمعه عصر باشه آخه عصرای جمعه خیلی دلگیره آقا ما از مسئولین خواهشمندیم جمعه حول و حوش ساعت ۳-۴ حمله کنن بعد از ناهار!!!!

منبع-فروم بست ها