ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

دانلود شبیه ساز پیانو

سلام به همگی 

امروز می خواهم براتون یک شبیه ساز پیانو براتون بزارم که همه چیز کامل که حتی داری نت های پیانو هم هست.

برای دانلود فایل پیانو که به صورت Excel هستاینجا کلیک کنید.  

بازی با ریاضی

 

حال مسئله ی این هفته :

چهار برادر 45 هزار تومان پول داشتند . اگر به پول اولی 2 ریال اضافه ، از پول دومی 2 ریال کم ، پول سومی را 2 برابر و پول چهارمی را نصف کنیم پولشان بربر می شود. هر کدام چقدر پول داشته اند؟

 

 

سوال هفته ی قبل : (حرف بی معنی)  

اگر 54=8*8 باشد مقدار عدد 84 چقدر است؟ ( * (ستاره) همان ضرب (x) است.)  

 

پاسخ را می توانید در ادامه ی مطلب ببینید. 

نظر بدین سینا

ادامه مطلب ...

میخوای بخون نمی خوای بازم بخون

سلام خدمت همه دوستان پرکار و کم کار و بیکار و صبح کار و شب کار

 من هم از آرتا بخاطر بنر بسیار قشنگش تشکر میکنم لطفا شما هم تشکر کنید تا وبلا گمون بهتر بشه!!! هر چند نتونستیم اون را در جای خودش قرار بدیم   حیف   راستی بچه ها میدونین چرا من همیشه اول مطلب هام سلام می کنم (الان من هم مثل سینا  جو می گیرتم میرم تو فاز فلسفه سلام اصلا دوست دارم سلام کنم شما چی کار دارید )بعد از نوشته ی علی به این فکر این افتادم که بعد از غم و قصه یک سری مطالب بترکون و خنده دار بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد اگر هم نیاد همینه که هست!!!شما هم که نظر نمی دهید یا اگر هم به ما افتخار میدهید فرهود یک دونه هم برای ما نمی زاره که تایید کنیم!!!می دونید چرا چون 24 ساعته آنه ماشالله 

 داستان کوتاه یک اتفاق بد

زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت.

 شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد …

 در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید: چی‌ شده عزیزم که این موقع شب اینجا نشستی؟!

 شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت:

 هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم. یادته ؟!

 زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت:

 آره یادمه.شوهرش ادامه داد: یادته پدرت که فکر می‌کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!

 زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می‌نشست گفت: آره یادمه، انگار دیروز بود!

 مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد: یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت:

 یا با دختر من ازدواج می‌کنی یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری؟!

 زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و…!

 مرد نتوانست جلوی گریه‌اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می‌شدم !!!

 

برای خوندن بقیه به ادامه مطلب برید تازه جا های توپش مونده!!!

ادامه مطلب ...

چارلی چاپلین

سلام به همه ی بچه های خودمون 

اول گذاشتن لوگو رو به خودمون تبریک میگم چون تا حالا کسی بهمون تبریک نگفته

همچنین از آرتا خان گل برای ساختن لوگو ازش تشکر می کنم. 

من امروز یک مطلب از چارلی چاپلین گذاشتم که برای دیدنش به ادامه مطلب برین 

ادامه مطلب ...

گذشته، حال، آینده، کودکی

قبلنا فکر میکردم چقدر کوچولو بنظر میرسم. برای همین سعی میکردم مث بزرگترا رفتار کنم. مثلا دستمو از پنجره ی جلوی ماشین بیرون بندازم یا مثلا حرفای قلمبه سلمبه بزنم. اما حالا میبینم چقدر نظرمو نسبت به دنیا کوچیک کرده بودم.    

 خیلی وقتا فکر میکردم تنهایی و سکوت از همه چیز بهتره اما بعد چن دقیقه کلمو از پنجره مینداختم بیرون یا تو تراس میرفتم تا نسیم منو از تنهایی در بیاره!  

خیلی وقتا میخواستم بهترین باشم اما حیف فکر نکردم بهترین بودن از زبان دیگران برام جالبه یا از زبان نفسم!  

بعضی وقتا میگفتم خدا چرا منو ول کرده!؟!؟! اما نمیدونم چرا اول نپرسیدم که چرا بابا یا مامانامون 

ایقدر سرشون شلوغه؟  

  

اونوقتا فکر میکردم دنیا به ۴ بخش تقسیم میشه: 

۱. خونمون               ۲. خونه ی آشنا ها               ۳.مهد کودک                      ۴. طبیعت  

 

فکر میکردیم هرکی بما آبنبات چوبی داد آدم خوبیه!اما الان نمیشه حتی به خودت اعتماد کنی! 

یا مثن فک میکردیم زمین یه مادر مهربونه که هر وقت خمیازه بکشه زلزله میاد!!! 

از اسباب بازی گرفتنمون تا دست شویی رفتنمونو برا فامیل تعریف میکردیم و مامانمونو میدیدیم 

که گوشه ی لبشو گاز گرفته.   

                                  

  میدونین! حالا که مثلا کمی تا نسبتی همچین(!) بزرگ شدیم میبینیم که اگه حرفامونو بدون تفکر بزنیم ممکنه خیلی ها رو ناراحت کنیم.حتی اگه بخوایم درباره ی کودکیمون و فرفره هامون فکر کنیم باید طوری اینکارو بکنیم تا خودمون ناراحت نشیم! 

                                    

یه عمر بهتون وقت میدم تا زندگی رو شرح بدین. اما میدونم اول آخر نوشتتنو به کودکی ختم میشه!  

                               

اینجا طرف صحبتم  با اوناییه که جمله ی بالا رو قبول ندارن.نمیدونم ! شاید من تو گذشته ام و شما تو آینده! جالبه که همدیگه رو نمیبینیم! شاید فقط به هم پشت کردیم و لازمه بسمت هم 

برگردیم تا بتونیم با هم حال  پیدا کنیم. به احتمال زیاد هیچکدوممون تا حالا احساسشم نکردیم. 

یکم فکر کنین!

 

                               

                                                                                               

اشکالات امنیتی سیستم WEP

سلام

اینم اولین پستم.افتخاری هست

خب اول از همه باید بگم که این روش در واقع رمز وایرلس ها با سیستم WEP رو می شکونه اما این به این معنا نیست که بیان تمام اینترنت های دور و برتونو غارت کنین  این کار اصلا درست نیست و فلسفه ایجاد این نرم افزار این نیست... این پست فقط برای این ایجاد شده که ببین چقدر WEP نا امن هست و حتی بدون دستگاه خاص می شه اونو شکوند(غیر از شکستن رمز کار های دیگه هم می شه کرد که بعدا می گم).اگه به خودتون مشکوکین که این کارو ممکنه روی افراد دور و بر انجام بدین ادامه پستو نخونین و فقط امنیت وایرلستونو WPA2-PSK کنین که امن شه()


ادامه مطلب ...

چرا از ! استفاده می کنیم؟(!)

 سلام

شاید شما فکر کنید که من چرا همش اول متن هام سلام می زارم .  

آخه سلام سلامتی میاره و از نظر روانشناسی  هیلگارد که قطر کتابش 3.3 سانتی متر هست و حدوداً 765 صفحه داره و قیمت پشت جلدش 16000 تومنه و به چاپ هفتم هم رسیده ( این که شد معرفی کتاب!!) بر طبق صفحه ی (دقیقاً یادم نیست) سلام موجب تولید یک رفتار محبت آمیز شده و باعث رفتار های ادراکی و فرا روانی شده (بحث زیادی پیچیده شد باید جمش کنم!)  بی خیال (خدا پدر کسی که کلمه ی بی خیال رو ساخت بیامرزه ، داشتم غش می کردم (علامت تعجب!)

امروز خواستم برای بیرون اومدن مطالب از حالت ادبی (نه خیال بدی به ذهنتون راه ندین . منظورم بی ادبی نبود ! منظورم افکار دوستانه افعال عاشقانه و رمانتیک بود!(اوووووووه خودم نفهمیدم چی گفتم . خدا دوباره پدر جناب آقای بی خیال رو بیامرزه!!))  

زیاد تعجب نکنید. در وبلاگ ب ای ها به قدری از علامت ! استفاده می شه که پس از مشاهده ی وبلاگ حتماً از آن زده خواهید شد! 

 دلیل استفاده ی ما از علامت تعجب زیاد اینه که مردم رو به عدم استفاده از این علامت تشویق کنیم (یعنی مردم رو به شکلی با استفاده از تلقین هیپنوتیسمی  (ادراک و هشیاری بر گرفته از صفحه ی 228 تا 230 کتاب روانشناسی هیلگارد) از علامت تعجب زده کنیم) آخه وقتی از علامت تعجب استفاده می کنیم یعنی خوانندگان مطلب قادر به درک آن مطلب نیستند .  

به عنوان مثال اغلب کسانی که این مطلب رو می خونن شاید تو عمرشون این کتاب رو ندیده و نبینن !!!!(و باز هم ...!)

می خواستم مطلب جالبی بنویسم ولی اینقدر درگیر این واژه ی سلام که سلامتی میاره و از نظر روانشناسی  هیلگارد ..... شدم یادم رفت که چی می خواستم بنویسم . فعلاً می خوام برم فکر کنم ببینم چی میخواستم بنویسم .... شاید یادم اومد .... !

حتما شما تا حالا از دستم اینجوری شدید!! 

نظر بدین

گلواژه های ناب و پر محتوا زندگی

دو چیز را همیشه فراموش کن:

خوبی که به کسی می کنی

بدی که کسی به تو می کند


همیشه به یاد داشته باش:

اگر در مجلسی وارد شدی زبانت را نگه دار

اگر در سفره ای نشستی شکمت را نگه دار

اگر در خانه ای وارد شدی چشمانت را نگه دار

اگر در نماز ایستادی دلت را نگه دار


دنیا دو روز است:

یک روز با تو و یک روز علیه تو

روزی که با توست مغرور مشو

و روزی که علیه توست مایوس نشو

چرا که هر دو پایان پذیرند


آموختن را بکار ببند:

به چشمانت بیاموز که هر کسی ارزش نگاه ندارد

به دستانت بیاموز که هر گلی ارزش چیدن ندارد

به دلت بیاموز که هر عشقی ارزش پرورش ندارد


سه چیز را از هم جدا کن:

عشق، هوس و تقدیر

چون اولی مقدس است و دومی شیطانی

اولی تو را به پاکی می برد و دومی به پلیدی

در دنیا فقط 3 نفر هستند که بدون هیچ چشمداشت و منتی و فقط به خاطر خودت خواسته هایت را برطرف میکنند، پدر و مادرت و نفر سومی که خودت پیدایش میکنی، مواظب باش که از دستش ندهی و بدان که تو هم برای او نفر سوم خواهی بود چرا که در ترسیم تقدیرت نیز نقش خواهد داشت.

چشم و زبان، دو سلاح بزرگ در نزد تو هستند
چگونه از آنها استفاده میکنی؟ مانند تیری زهرآلود یا آفتابی جهانتاب، زندگی گیر یا زندگی بخش؟

بدان که قلبت کوچک است پس نمیتوانی تقسیمش کنی
هرگاه خواستی آنرا ببخشی با تمام وجودت ببخش که کوچکی اش جبران شود.

هیچگاه عشق را با محبت، دلسوزی، ترحم و دوست داشتن یکی ندان
چون همه اینها اجزاء کوچکتر عشق هستند نه خود عشق.

همیشه با خدا درد دل کن نه با خلق خدا و فقط به او توکل کن
آنگاه می بینی که چگونه قبل از اینکه خودت دست به کار شوی، کارها به خوبی پیش می روند.

از خدا خواستن عزت است
اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حکمت است.

از خلق خدا خواستن خفت است
اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است.

هر چه می خواهی از خدا بخواه و در نظر داشته باش که برای او غیر ممکن وجود ندارد
و تمام غیر ممکن ها فقط برای کسانیست که
از ایمــان دل بریده اند و امیــد را به دل راه نمی دهند.

وصیت نامه اسکندر مقدونی

پادشاه بزرگ یونان، الکساندر، پس از تسخیر کردن حکومت های پادشاهی بسیار، در حال بازگشت به وطن خود بود. در بین راه، بیمار شد و به مدت چند ماه بستری گردید. با نزدیک شدن مرگ، الکساندر دریافت که چقدر پیروزی هایش، سپاه بزرگش، شمشیر تیزش و همه ی ثروتش بی فایده بوده است. 

او فرمانده هان ارتش را فرا خواند و گفت:من این دنیا را بزودی ترک خواهم کرد. اما سه خواسته دارم. لطفاً، خواسته هایم را حتماً انجام دهید. فرمانده هان ارتش درحالی که اشک از گونه هایشان سرازیر شده بود موافقت کردند که از آخرین خواسته های پادشاهشان اطاعت کنند. 

الکساندر گفت:اولین خواسته ام این است که پزشکان من باید تابوتم را به تنهایی حمل کنند. 

ثانیاً، وقتی تابوتم دارد به قبر حمل می گردد، مسیر منتهی به قبرستان باید با طلا، نقره و سنگ های قیمتی که در خزانه داری جمع آوری کرده ام پوشانده شود.  

سومین و آخرین خواسته این است که هر دو دستم باید بیرون از تابوت آویزان باشد. 

مردمی که آنجا گرد آمده بودند از خواسته های عجیب پادشاه تعجب کردند. اما هیچ کس جرأت اعتراض نداشت. فرمانده ی مورد علاقه الکساندر دستش را بوسید و روی قلب خود گذاشت. 

پادشاها، به شما اطمینان می دهیم که همه ی خواسته هایتان اجراخواهد شد. اما بگویید چرا چنین خواسته های عجیبی دارید؟  

در پاسخ به این پرسش، الکساندر نفس عمیقی کشید و گفت:من می خواهم دنیا را آگاه سازم از سه درسی که تازه یاد گرفته ام. 

 می خواهم پزشکان تابوتم را حمل کنند چرا که مردم بفهمند که هیچ دکتری نمی تواند هیچ کس را واقعاً شفا دهد. آن ها ضعیف هستند و نمی توانند انسانی را از چنگال های مرگ نجات دهند. بنابراین، نگذارید مردم فکر کنند زندگی ابدی دارند. 

 دومین خواسته ی درمورد ریختن طلا، نقره و جواهرات دیگر در مسیر راه به قبرستان، این پیام را به مردم می رساند که حتی یک خرده طلا هم نمی توانم با خود ببرم. بگذارید مردم بفهمند که دنبال ثروت رفتن اتلاف وقت محضاست. 

 و درباره ی سومین خواسته ام یعنی دستهایم بیرون از تابوت باشد، می خواهم مردم بدانند که من با دستان خالی به این دنیا آمده ام و با دستان خالی این دنیا را ترک می کنم.

شکل های زیبا اما ساختگی!!!!!!!!

  ما امروزه خیلی عکس های زیبای از طبیعت داریم که توی کامپیوترمون یا روی دسکتابمون هست و خیلی قشنگن اما در حقیقت این ها دست سازند و افرادی با استفاده از نمک و شکر وپنبه و فلز های ورقه شده و نورپردازی این شکل هارو می سازند من چند نمونه از این شکل ها و نحوه ساختنش رو توی یک فایل Word گذاشتم حتما دانلودش کنید. 

  برای دانلود فایل Wordاینجا کلیک کنید                                                         

سعدی دانشگاه آزادی بوده

سلام خدمت دوستان عزیز 

حتما اگر شما دانش آموزسال سوم مرکز سمپاد هستید حتما شنیده اید که آقای زهری (معلم محترم ریاضی) *این تیکه رو بجای اکبر پاچه نوشتم، معلم محترم ریاضی رو میگم* صفحه ی اول گلستان سعدی رو برای بچه ها میخوانند حالا ما متنی رو با نام سعدی دانشگاه آزادی بوده برای شما آماده کرده ایم امیدوارم خوشتان بیاید 

متن اصلی 

منّت خدای، را عز و جل، که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب.

از دست و زبان که برآید؟                                             کز عهده شکرش به در آید.

                               سعدی دانشگاه آزادی بوده 

 منت و ستایش دانشگاه آزاد را 

که ترکش موجب بی مدرکی است وبه کلاس اندرش مزید به در به دری،  

هر ترمی که آغاز میشود مجب پرداخت زر است 

و چون به پایان رسد مایه ی ضرر 

 

 پس هر سال دوترم موجود و بر هر ترمی شهریه ای واجب...... 

 

از جیب و جان که بر آید   ....................................  کز عهده ی خرجش به در آید

حقه های دیوید کاپرفیلد

سلام بچه ها 

من قبلا فکر می می کردم دیودید کاپرفیلد چه انسان خارق العاده ای هست اما با دیدن این کلیپ فهمیدم فقط با استفاده از سرعت و دقت کارهاشو انجام میده که به نظر کار هایش سخت و نشدنی میاد.

برای دانلود این کلیپ اینجا کلیک کنید 





مطالب جالب و خنده دار

زیباترین وصیت نامه

 

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت‌نگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک ‌کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند
روی طابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید
کسانی که زیر طابوت مرا می‌گیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد
در مجلس ختم من گاز اشک‌آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمی‌توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می‌طلبم.
به مرده شوی بگویید مرا با چوبک بشوید چون به صابون و پودر حساسیت دارم
چون تمام آرزوهایم را به گور می‌برم، سعی کنید قبر مرا بزرگ بسازید که جای جسدم باش

 
انشاء در مورد تابستان سال گذشته

تابستان سال گذشته بسیار خوب و پر برکت بود!
تابستان سال گذشته :
پسر خاله ام زیر چرخ تریلی رفت وله گشت وما در مراسم ختمش شرکت کردیم.
خیلی میوه وخرما وحلوا خوردیم وخیلی خوش گذشت,ما خیلی خاک بازی کردیم , من هر چه گشتم پسر خاله ام را پیدا نکردم , پدرم خیلی مارا با بیل زد.بدون دلیل !
من در پارسال خیلی درس خواندم ولی نتوانستم قبول شوم ومن را از مدرسه اخراج کردند.
پدرم من را به مکانیکی فرستاد تا کار کنم , اوستای من هر روز من را با زنجیر چرخ می زد و گاهی که خیلی عصبانی می شد من را به زمین می بست وبا ماشین مشتریها از روی من رد می شد.
من خیلی در کارهای خانه به مادرم کمک می کردم, مادرم من را در سال گذشته خیلی دوست می داشت ومن را خیلی ماچ می کرد پدرم حسود بود ومن را با شیلنگ کتک می زد!!!!
تابستان گذشته خواهرم وشوهر خواهرم خیلی از هم طلاق گرفتند در ضمن خواهرم حامله است , پدرم می گوید یا پسر است یا دوقلو ! ولی من چیزی نمی گویم چون نمی دانم بچه ای به این اندازه از شکم خواهرم در نخواهد آمد.
در سال گذشته ما به مسافرت با قطار رفتیم.من در کوپه پدرم را عصبانی کردم وپدرم من را به تخت بست ومن تا صبح به همان وضع خوابیدم.
پدرم در سال گذشته خیلی سیگار می کشید ومادرم خیلی ناراحت است وهی به من می گوید :
کپی اوغلی , ولی من نمیدانم چرا وقتی مادرم به من فحش می دهد پدرم خیلی عصبانی می شودشاید من را خیلی دوست داردکه دلش نمی خواهد مادرم به من فحش دهد.
در سال گذشته ما به عید دیدنی رفتیم ومن حدودا خیلی عیدی گرفتم ولی پدرم همه آنها را گرفت ویک آنتن ماهواره خریدکه بسیار بد آموزی دارد و من نگاه نمی کنم و پدرم از صبح تا شب نمیدونم چی نگاه میکرد که هی بشکن می زند.
پدرم در سال گذشته رژیم گرفته  چیپس وماست موسیر می خوره
من خیلی سال گذشته را دوست دارم ....
این بود انشای من

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

بچه ها این انشا همش الکی بوده و فقط واسه خنده بوده امیدوارم 

خوشتون اومده باشه. 


 

کلمات چیز های زیادی را عوض میکنند پس...

کلماتت  را خوب انتخاب کن

روزی خانم ی سخنی را بر زبان آورد که مورد رنجش خاطر بهترین دوستش شد ،  او بلافاصله از گفته خود پشیمان شده  و بدنبال راه چاره ای گشت که بتواند دل دوستش را بدست آورده و کدورت حاصله را برطرف کند . 

او در تلاش خود برای جبران آن ، نزد پیرزن خردمند شهر شتافت و پس از شرح ماجرا ،‌ از وی مشورت خواست . پیرزن با دقت و حوصله  فراوان به گفته های آن خانم گوش داد و پس از مدتی اندیشه ، چنین گفت : " تو برای جبران سخنانت لازمست که دو کار انجام دهی و اولین آن فوق العاده سختتر از دومیست . "

خانم جوان با شوق فراوان از او خواست که  راه حلها را برایش شرح دهد .

پیرزن خردمند ادامه داد : " امشب بهترین بالش پری را که داری ، ‌برداشته و سوراخ کوچکی در آن ایجاد میکنی ،‌ سپس از خانه بیرون آمده  و شروع به قدم زدن در کوچه و محلات اطراف خانه ات میکنی و در آستانه درب منازل هر یک از همسایگان و دوستان و بستگانت که رسیدی ،‌ یک عدد پر از داخل بالش درآورده و به آرامی آنجا قرار میدهی . بایستی دقت کنی که این کار را تا قبل از طلوع آفتاب فردا صبح  تمام کرده  و  نزد من برگردی تا دومین مرحله  را توضیح  دهم  "

خانم جوان بسرعت به سمت خانه اش شتافت و پس از اتمام کارهای روزمره خانه ،  شب هنگام شروع به انجام کار طاقت فرسائی  کرد که  آن پیرزن پیشنهاد نموده بود . او با  رنج  و زحمت فراوان و در دل تاریکی شهر و در هوای سرد و سوزناکی که  انگشتانش از فرط آن ،  یخ زده بودند ،  توانست کارش را به انجام رسانده و درست هنگام طلوع آفتاب به نزد آن پیرزن خردمند بازگشت

خانم جوان با اینکه بشدت احساس  خستگی  میکرد ،  اما آسوده خاطر  شده  بود  که  تلاشش به نتیجه رسیده و با خشنودی گفت :‌ " بالش کاملا خالی شده است "

پیرزن پاسخ داد : " حال برای انجام مرحله دوم ، بازگرد  و بالش خود را مجددا از آن پرها ،‌ پر کن ، تا همه چیز به حالت اولش برگردد ! "

خانم جوان با سرآسیمگی گفت : " اما میدونی این امر کاملا غیر ممکنه ! اینک باد بیشتر آن پرها را از محلی که قرارشان داده ام ،‌ پراکنده است ، ‌قطعا هرچقدر هم تلاش کنم ، ‌دوباره همه چیز مثل اول نخواهد شد ! "‌  

پیرزن با کلامی تامل برانگیز گفت : " کاملا درسته ! هرگز فراموش نکن کلماتی که بکار میبری همچون پرهائیست که در مسیر باد قرار میگیرند .  آگاه باش که فارغ از میزان صممیت و صداقت گفتارت ، دیگر آن سخنان به دهان بازنخواهند گشت  ، بنابراین در حضور کسانی که به آنها عشق میورزی ،‌ کلماتت  را خوب انتخاب کن". 

قهوه ی نسبتا تلخ

سلام دوستان با کار و بیکار و پرکار 

من بعد از روز ها دوری از میادین وب و وبلاگ به عرصه ی مطلب نویسی برگشتم مطالب زیادی بود که دوست داشتم درباره اش مطلب بنویسم و چرت و پرت بگم ولی دوست داشتم وبلاگمون که این الفی ها هی میگن دیر آپدیت میشه رو یکم آپدیت کنم....... .. ..  بله همین الان به من از فرهنگستان زبان و ادب فارسی تذکر دادند که بجای آپدیت از به روز رسانی استفاده کنم (خودم مزاح فرمودم )خب داشتم میگفتم که میخواستم یه خورده از مطالب به روز تر و ملموس تر استفاده کنم فکر کنم سریال قهوه تلخ یکی از مطالب به روز مدرسه است که حتی در مزه پرونی های توی کلاس گرفته تا افکار بیکار عمومی رو تحت تاثیر خودش قرار داده است حتی کار به جایی رسیده که تا یه مزه ای می پرونی یکی از بچه ها (که بیشتر اوقات مانی هست ) میگه فلانی مزاح فرمودند و بعد بچه ها هر هر میخندن و وقتی صبح هر یکشنبه بعد از اومدن فصل جدید قهوه ی تلخ وارد کلاس می شی میبینی همه دارن برای هم دیگه سریال رو تعریف میکنن و با هم هر هر میخندند ولی اگر از نگاه کلی بگم من شخصا خیلی کار های مهران مدیری را دوست دارم. 

اطلاعات عمومی درباره قهوه ی تلخ 

قهوه ی تلخ از مجموعه کارهای مهران مدیری کارگردان و بازیگر توانمند تلویزیون ایران هست که حتی در روز های اول هم استقبال بی سابقه ای از این سریال شده این فیلم به تهیه‌ کنندگی مجید و حمید آقاگلیان که به فرهشگاه های معتبر عرضه شده در نخستین روز ارائه به شدت مورد استقبال مردم قرار گرفته است. فروش بیش از 500،000 نسخه از این مجموعه طنز در روز نخست توزیع در سراسر کشور، نوید استقبال خوب مردم می‌باشد. به نظر می‌رسه با این آمار فروش طی پخش اول ، این سریال در پخش قسمتهای بعدی نیز به همین شکل رکوردشکن باشد.  

لیست بازیگران(به همراه لقب بازیگران در فیلم): 

مهران مدیری (بلوتوس)، سیامک انصاری(نیما/ استاد تاریخ/ مستشارالملک)، محمدرضا هدایتی (پادشاه/ جهانگیر شاه دولو)، سحر جعفری جوزانی (رویا/ دختر صدراعظم/ ناز خاتون)، سحر ذکریا (لعبت الملوک/ دختر پادشاه)، رضا فیض‌نوروزی (اعتمادالملک دیلمی/ صدراعظم)، برزو ارجمند (برزو خان/ سپهسالار اداره پیشمرگان)، بیژن بنفشه‌خواه (بیخودی الملک/ پسر صدراعظم)، آرام جعفری (کاترین/ سوگلی)، الیکا عبدالرزاقی (فخرالتاج/ زن پادشاه)، تادر سلیمانی (رستم/ سرآشپز/ اداره امیال مبارکه)، فلامک جنیدی (کبوتر/ زن سرآشپز)  

 دلیل پخش نشدن سریال قهوه ی تلخ:

به گزارش سایت جهان ،در حالیکه از چند ماه مانده به آغاز سال 89 ،دلایل متعددی برای پخش نشدن سریال "قهوه تلخ"به کارگردانی مهران مدیری ،در رسانه ها مطرح می شد و حتی بدنبال آن در چند روز باقیمانده به عید نوروز از توقف تولید این پروژه خبرهایی می رسید، اما یک منبع آگاه از دلایل اصلی عدم پخش این سریال پرده برداشت.

این منبع آگاه  گفت: در آخرین جلسه ای که برای توافق میان مدیران شبکه سوم سیما و تهیه کنندگان این سریال برگزار شد، ظاهرا از طرف مدیر شبکه سوم سیما رقم 5/3 میلیارد تومان برای خرید این سریال پیشنهاد می شود ،اما آقایان گلیان که تهیه کنندگی این سریال را برعهده داشته اند ،علیرغم رقم مذکور ،درآمد حاصل از آگهی های بازرگانی قبل و بخش میانی سریال را هم مطالبه کرده بودند که مورد تایید مدیران شبکه سوم سیما قرار نمی گیرد و بلافاصله پس از این جلسه، تیزر سریال "زن بابا "به کارگردانی سعید آقاخانی از شبکه سوم سیما پخش می شود تا رسما پخش سریال مدیری در ایام نوروز منتفی شود.

لیست فیلم های مهران مدیری:

سریال شب‌های برره، بازیگر/کارگردان، ۱۳۸۴ (دیگر بازیگران: سعید پیردوست، سیامک انصاری، محمد شیری، ساعد هدایتی و ...)
سریال باغ مظفر، بازیگر/کارگردان،
۱۳۸۵ (
دیگر بازیگران: محمدرضا هدایتی،سیامک انصاری،نصرالله رادش،سحر جعفری جوزانی،شقایق دهقان،رضا شفیعی جم و ...)
سریال مرد هزار چهره، بازیگر/کارگردان، نوروز
۱۳۸۷( دیگر بازیگران: علیرضا خمسه، پژمان بازغی، سیامک انصاری، رضا فیض نوروزی، اکرم محمدی، فلامک جنیدی و ....)

و امسال باسریال قهوه تلخ طنزی دوباره را این بار برای نمایش خانگی عرضه می نماید.

خب میتونم به شما این مژده رو بدم که قسمت خشک و کسل کننده اطلاعات عمومی تموم شد(میخواستم این را هم بگم که بخشی از این ها را از سایت قهوه تلخ در آوردم این ها را گفتم که همه ی بچه ها از فردا نظر ندند که هه هه ه ما فهمیدیم این را از سایت قهوه ی تلخ بیرون آوردی) بزودی هم میخواهیم این فیلم را واسه ی دانلود بگذاریم.

در این قسمت هم مقداری عکس از این سریال گذاشتم برین حالشو ببرین برای دیدن تصاویر بیشتر به ادامه ی مطلب مراجعه فرماییید): 

 


ادامه مطلب ...