ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

سلام:D

سلام به همه منم نویسنده شدم

هرکی منو میشناسه که میشناسه هرکیم نمیشناسه که نمیشناسه

پیشاپیشم از گذاشتن مطالب بی مزه و مزخرف عذر خواهی میکنم:دی

مرگ بر چالیکا!!!

داشتم تو ماشین یه آب میوه کوفت میکردم که یهو احساس سقوط آزاد بهم دست داد! بعد دیدم لامصب آبمیوه تر زده به هیکل ما! مرگ بر چالیکا های رشت!  fffffffffffffffffffuuuuuuuuuuu!

باز میشه؟

اقا اون عکس لبخند جوادکه باز میشه.چرا میگین نمیشه؟


من همون موقع چک کردم

خیلی دلم میسوزه!

خیلی دلم واسه آلمانا میسوزه!

ما ها به کشورشون میگیم «آلمان»

انگلیسیا بهش میگن «Germany»

خودشون به کشور خودشون میگن «Deutschland»

.

.

ولی دلم واسه خودمون بیشتر میسوزه چون هنوز نمیدونیم خودمون به کشورمون بگیم:

1) پارس

2) ایران

3) جمهوری اسلامی ایران

یا

4) جمهوری اسلامی (بدون ایران!)

انقدر بدم میاد!

انقدر بدم میاد از این اس ام اس ها که هی جملات قلمبه سلمبه توش داره آخرش نوشته «داریوش بزرگ» یا «کورش کبیر»  یا مثلا «خشایار شا». یکی نیست به اینا بگه اخه از اونا که غیر یه تخت جمشید و پاسارگاد و یه کتیبه و چن تا چیز دیگه هیچی که نمونده. چطور حالا هی جملات فلسفی درست مطابق وضعیت الان ایران در کردن؟!؟! یعنی لامصب این باستان شناسا تا همین ۲ سال پیش خواب بودن درست بعد هدفمندی یهو نهج البلاغه کورش و داریوش رو از زیر خاک پیدا کردن که الان فوران جملاتشون رو اس ام اس هامون داریم؟ دیگه کم مونده یه اس ام اس بیاد بگه مثلا:

« اگر بمیرید بهتر از این است که مرغ کیلویی ۸ هزار تومان بخورین.......... کوروش کبیر!!!»


جمع کنید بابا...........

با عرض معذرت!

(!!! in matlab ye kocholo effate kalam ro naghz karde (be ghole shahin ادامه مطلب ...

تا حال دقت کردین؟

تا حال دقت کردین یه دختره (حالا در حد جسیکا البا) اگه با مامانش تو خیابون بره «سگ» هم نگاش  نمیکنه؟ :))

 من داشتم این عکسو تو FB می دیدم که به ذهنم اومد اگه جای این بودم باید چی کار می کردم !

تاریخ این ایام...

تاریخ این ایام را،

هر کس که خواهد خواند٬

جز این سخن بر ما نخواهد راند:

این نسل سر در گم٬

بر توسن اندیشه هاشان لنگ٬

فرسنگ در فرسنگ،

جز سوی ترکستان نمی رانند،

تاریخ پیش از خویش را باری نمیخوانند.... .

ضرب المثل های مخالف هم!

دیروز داشتم ریاضی میخوندم که یهو نمیدونم چی شد که دو تا ضرب المثل متضاد هم به ذهنم رسید. یهو ریاضیو ول کردم و بعد از یه ربع ۴ تا ضرب المثل دیگه هم به ذهنم رسید! که این پایین واستون نوشتم! انگار قدیمی ها واسه توجیه هر کاری که میکردن یه ضرب المثل می ساختن. حتی باوجود اینکه این ضرب المثلشون مخالف یه ضرب المثل دیگه باشه.........!


ضرب المثل ها:

سالی که نکوست از بهارش پیداست / شاهنامه آخرش خوشه

از تو حرکت از خدا برکت / تنبل نرو به سایه، سایه خودش میایه!!!

یک عقل خوب است و دو عقل بهتر / آشپز که دوتا شد آش یا شور میشه یا بی نمک!

کار هر بز نیست خرمن کوفتن / فلفل نبین چه ریزه!

آزموده را آزمودن خطاست / کار از محکم کاری عیب نمی کنه!


دیدین؟ نظر یادتون نره! بای تا های!

یه سوال!!؟!؟!؟!

نه بی شوخی یه سوالی واسم پیش اومده هر کی میتونه جواب بده ما رو بی جواب نذاره:

قبل از اینکه پیامبر ظهور کنه و اسلام بیاد مردم مکه و عربستان کلا بت پرست بودند درسته؟ و بعد از اومدن اسلام هم مردم به خدای یکتا الله میگفتند درسته؟

حالا سوالم اینه که چه جوری پدر حضرت محمد که قبل از تولد حضرت محمد از دنیا رفته بود اسمش عبدالله بود؟؟؟!؟!؟!؟؟!؟؟!

یه پست مخصوص ب های سابق!

الان ساعت حدودا 11 شبه و من انگشت بر کیبرد میفشارم و همگام با ترانه باران این پست را میتایپم!

همون طور که میدونم و میدونین فردا امتحان زبان فارسی داریم. میخوام اول یه خاطره از یکی از جلسات کلاس بگم و سپس یادی به گذشته هم بندازیم........برو تو (ادامه )مطلب!

ادامه مطلب ...

وصیت نامه کوروش کبیر

بخوانید و به خود افتخار کنید آریایی با تمدن هزاران ساله هستید:

فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشکار دریافته‌ام. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت‌یار بوده‌ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمی‌کنم که از هنگام جوانی ناتوان‌ترم. من دوستان را به خاطر نیکویی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خویش دیده‌ام. زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز می‌گذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر می‌گذرم، شما و میهنم را خوشبخت می‌بینم و از این رو می‌خواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب. در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود، اما اگر این چنین نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست. باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد. من شما هر دو فرزندانم را یکسان دوست می‌دارم ولی فرزند بزرگترم که آزموده‌تر است کشور را سامان خواهد داد. فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پرورده‌ام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند. تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن‌تری هستند. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند . هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد. از کژی و ناروایی بترسید. اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد. من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم. نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود. به نام خدا و نیاکان درگذشته‌ی ما، ای فرزندان اگر می خواهید مرا شاد کنید نسبت به یکدیگر آزرم بدارید. پیکر بی‌جان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه بهتر از این که انسان به خاک که این‌همه چیزهای نغز و زیبا می‌پرورد آمیخته گردد. من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت می‌بخشد آمیخته گردم. هم‌اکنون درمی یابم که جان از پیکرم می‌گسلد ... اگر از میان شما کسی می‌خواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید. زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد. چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود. از همه پارسیان و هم‌ پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند. به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر می‌خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید. 

منبع:ویکی پدیا

نظرتون راجع به این عکس چیه؟

.........نظر یادتون نره! بای تا های! علی...

سمپاد در PES!

من جو گیر شدم و تیم مدرسه(سال اولا) رو تو بازی PES ساختم. بعد دیدم بعضیا رو تقریبا شبیهشون ساختم. فقط عکسا کیفیتشون کمه بخاطر همین سایزشونو بزرگ کردم اگه همش تو صفحه نیومد کپیش کنین تو دسکتاپ و بعد ببینین.

طبق معمول برا دیدن عکسا برین(ایهام ندارد) تو مطلب(!).... یعنی همون ادامه مطلب:

ادامه مطلب ...