ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

رسم ایرانی

ما ایرانی ها وقتی میخوایم از کسی تعریف کنیم :

(با سانسور)

 
عجب نقاشیه نکبت…
 
چه دست فرمونی داره توله سگ…
 
چقدر خوب میخونه بد مصب…
 
چه گیتاری میزنه ناکس…
 
استاده کامپیوتره لامصب…
 
موی کوتاه به طرف میاد :چه عوضی شدی…
 
عجب گلی زد بی وجدان…
 
بی شرف خیلی کارش درسته…
 
دوستت دارم وحشتناک…!

 
 
اما وقتی میخوایم فحش بدیم:
  (بدون سانسور)
برو شازده…
 
چی میگی مهندس…
 
آخه آدم حسابی…
 
دکتر برو دکتر…
 
چطوری آی کیو؟
 
به به! استاد معظم!
 
کجایی با مرام؟
 
باز گلواژه صادر فرمودی؟

بدون شرح!


برین تو ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

خاطرات یک زن!


متن در ادامه مطلب............




ادامه مطلب ...

پپسی روی ماه

همونطور که همه میدونین شرکت پپسی قصد داره در تاریخ 16 /3 /91 در ساعت 23:30 لوگوی خودش رو جهت تبلیغات به مدت 15 دقیقه روی سطح ماه بتابونه. اما "ایران" چی؟!؟!؟ یعنی ما میتونیم ساکت بشینیم و چنین توهینی رو بپذیریم؟ نه! هرگز ما چنین بی حرمتی ای رو بی جواب نمیگذاریم!!!!! بنا بر این ایران هم اعلام کرد که در تاریخ 17 هم اولین کشور اسلامی خواهد شد که تبلیغات خود را روی ماه به نمایش خواهد گذاشت و به کوری چشم تمام دشمنان و به نیت 124000 پیامبر بجای 15 دقیقه 124000 دقیقه پخش خواهد کرد!!!!!!!!!!!!!!عکس پیشنهادی هردو (پپسی + ایران) رو میتونید تو ادامه مطلب ببینید!!!

ادامه مطلب ...

اعتراف

 *اعتراف می کنم تو 10 سالگی یه نامه واسه لینچان نوشتم که هوسانیانگ رو نگیره، بیاد با من ازدواج کنه. آدرسشم این بود خارج لیان شامپو... بعد که می خواستم پستش کنم مامانم پیداش کرد. من هم از دست مامانم قاپیدمش و جلوش عین بزغاله جویدمش و قورتش دادم. انگار که سند محرمانه طبقه بندی شده ام آی 6 بود...

*اعتراف می کنم یکی از چالش های بزرگی که در کودکی فراروی من بود و باهاش درگیر بودم این بود که چه جوری «فریبرز عرب نیا» و «ابوالفضل پورعرب» رو از هم تفکیک کنم!

*اعتراف می کنم یه بار تو ابتدایی املا را 11 گرفتم. خانواده باید زیر برگه را امضا می کردن و ما نشون معلم می دادیم. من هم نمی خواستم همین زیر برگه را با دست خط بچگانه خودم امضا کردم زیرشم نوشتم... ملاهزه شد...

*اعتراف می کنم بچه که بودم تو دیکته مردود می شدم و برگه دیکته رو زیر فرش قایم می کردم. مامانم هم پیداش می کرد و تنبیه می شدم. بعدش من باز دیکته کم می شدم و می بردم زیر فرش قایم می کردم. نمیدونم یا خیلی دوست داشتم کتک بخورم یا اینقدر خنگ بودم که فکر می کردم دفعه قبل هم که مادرم پیداش کرد اتفاقی بوده.

*اعتراف می کنم با ماشین داشتیم با رفیق مون میرفتیم که یه ماشین بوق زد منکه پشت فرمون بودم پرسیدم کی بود بوق زد رفیق ما که استرس داشت جاده را اشتباهی نریم خیلی جدی گفت برو ولش کن با یه خر دیگه بود با ما نبود

*اعتراف می کنم اوایل همین ترم بود که یکی از همکلاسیهام چندروزی گیر داده بود که میخوام باهاتون صحبت کنم منم همش می پیچوندمش که بیشتر بیاد سراغم بلاخره یه روز اومد حرفشو بزنه منم به خودم مغرور شدم وسط حرفش پریدم گفتم من قصد دوستی یا ازدواج با کسی ندارم / خجالت کشیدو گفت شما که خیلی خوبید ولی من میخواستم با دوستتون سحر بیشتر آشنا بشم
تو عمرم هیچ وقت انقدر ضایع نشده بودم/ حالا از اون موقع تا حالا هر وقت میرم دانشگاه 100 صلوات میفرستم که نبینمش.


*اعتراف می کنمسال 79-80 بود، یه هفته ای بود دیپلم گرفته بودم که موبایل خریدم، همون اولین روزا بود که با دوستام باهم بودیم و تقریبا تنها کسی بودم که موبایل داشت، اون روز یه نفر پیدا نشد به ما زنگ بزنه که لااقل گوشیو در بیاریم یه الویی بگیم.در نتیجه خودم دس به کار شدم و یواشکی رفتم تو رینگ تون و صدای زنگشو دراوردم و خیلی ریلکس مشغول صحبت شدم،تازه یکم گرم گرفته بودم(البته با خودم) که ... آمد به سرم از آنچه میترسدم...زززززززررررررررر زززررررررر
گوشی شروع کرد به زنگ خوردن و خراب کردن ما جلوی 5-6 جفت چشم متعجب،خوب آخه مادر من قربونت برم 2 دیقه زودتر زنگ میزدی یا 2 دیقه دیرتر، چی میشد آخه؟همجین زنگ خورد که برق ار سه فازم پرید،گوشیای اون موقم که قربونش برم آنچنان با فشار و حرارت زنگ میخورد و سر و صدا میکرد که انگار قطار داره از گوشی میاد بیرون..البته با زرنگی جمش کردما،اون موقع پشت خطی که نبود واسه همه، من رو خدمات ویژه فعالش کرده بودم و سری جواب دادمو آخرم گفتم این پشت خطیا مدلشون اینجوریه..اونام که اون موقع بی اطلاع بودن و باورشون شد یا نشد و به روی ما نیاوردن..ولی به معنی واقعیه کلمه ضایــــــــــــــــــــع شدم...

*اعتراف می کنم دختر خاله ام رو بعد از مدت ها دیده بودم و هفت ماهه باردار بود. خیر سرم اومدم جنسیت بچه رو بپرسم گفتم خب حالا قراره مامان شی یا بابا؟!

*اعتراف می کنم یه بار سر کلاس خوابم برده بود استاد می خواست از کلاس بیرونم کنه. 3 دفعه گفت برو بیرون! گفتم: چشم الان می رم (اما هر کاری می کردم نمی شد!) دفعه آخر که داد زد گفت پس چرا نمیری؟ منم داد زدم گفتم بابا! پام خواب رفته!


منبع:Bartarinha.ir

بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!!

  می گن پول چرک کف دسته؛ دست ما هم که کلا آنتی باکتریال!

 مدرسه: سه سیب داریم، دو تای دیگر از علی می گیریم، حالا چندتا سیب داریم؟

مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار می رسد؟

امتحان: علی 12 موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید!



هرکس به طریقی دل ما می شکند! اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی، آفرین.

 اوضاع اونقدر عجیبه که هرکی از هر دهه ای هست فکر می کنه جزو نسل سوخته است!


وقتی این نوشته های سوزناک بعضیا رو می خونم که از رفتن عشقشون دارن پر پر می شن، دلم می خواد برم عشقشونو پیدا کنم، دوتا بزنم تو گوشش، بگم الاغ! داری می کشیش بدبختو! برگرد


 در تاریخ تنقلات همه جور آدمی داشتیم از آدم نابغه ای که بستنی رو اختراع کرد تا اون آدم ناتوانی که تخمه ژاپنی رو به آجیل اضافه کرد


 انگیزه چک کردن میس کال ها:


پنج درصد اهمیت کسی / کسانی که تماس گرفتن

95 درصد خلاص شدن از اون آیکون اعصاب خردکردن نشون دهنده میس کال


 وقتی پنج ثانیه قبل از آلارم موبایل بیدار می شم و اونو خاموش می کنم احساس می کنم بمب خنثی کردم


وسط میدون تجریش احساس کردم یه مردی تو فاصله 20 متریم زل زده بهم و داره میاد سمتم، منم چشم تو چشم شدم و به مسیرم ادامه دادم، بهم رسیدیم و یهو دستشو کرد تو کیفش و یه کاغذ داد دستم

آگهی کاشت مو بود
اولش خیلی بهم برخورد اما بعدا گفتم طفلکی چقدر منتظر یه کچل بوده که رد شه

تفاوت زن های قدیم با جدید1


صبح ساعت ۵


قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.  


صبح ساعت ۶
قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.

جدید: بازهم خوابیده است


ادامه مطلب ...

تفاوت زن های قدیم با جدید2


عصر ساعت ۱۶


قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد

ادامه مطلب ...

اسب مرده

یک روز یک بنده خدایی اسبش رو پیشفروش میکنه و به 200 سکه میفروشه،از قضا قبل از اینکه اسب رو تحویل خریدار بده اسبش میمیره.خریدار میاد که اسب رو تحویل بگیره و فروشنده میگه که اسب من مرده.خریدار میگه پس پولم رو پس بده اما فروشنده تمام پول رو هم خرج کرده.خریدار میگه پس همون اسب مرده ور بده میخوام اون رو بفروشم.

خلاصه بعد از چند روز همدیگرو دوباره میبینند،فروشنده میگه اسب مرده رو چیکار کردی؟میگه گذاشتم برای قرعه کشی با شرط پرداختن دو سکه،دویست و پنجاه نفر شرکت کردند و من چهارصد و نود وهشت سکه سود کردم.فروشنده میگه کسی اعتراض نکرد؟ میگه چرا کسی که اسب رو برده بود من هم دو سکه اش رو پس  دادم!!!

نظر ایرانیان در مورد حمله امریکا به ایران

یه روزنامه ی اردنی خبر زده که آمریکا چهارشنبه به ایران حمله میکنه، اینا هم کامنتهای زیر اون تو یه سایت فارسی!

*خداروشکر دوشنبه نیست نود میبینیم
*شاید این چهارشنبه بیاید شاید !!
*امروز چند شنبه است ؟
*ای بابا چهارشنبه لیگ قهرمانان داره
* ما ۴شنبه امتحان داریم لطفا بندازین جمعه
* من چهارشنبه چک دارم !
* منم چهارشنبه امتحان دارم . موندم چیکار کنم . برم جنگ نَرَم جنگ…
* پس چرا ساعت شو نگفته؟! شاید ما خونه نباشیم…
* حالا من چی بپوشم؟!
* ما شماره ماشین مون فرده، فک نکنم بتونیم تــو این حماسه آفرینی حضور بهم برسونیم!
* میشه بهش بگین موقع برگشت منو به عنوان غنیمت ببرن آمریکا
* سه شنبه حمله کنن تا چهارشنبه تمومش کنن که پنج شنبه جعمه بریم دَدَر!!
* شام هم میدن؟
* ایول ، بالاخره یه بهونه جور شد من پنجشنبه نرم عروسی. از جنگ برگشتم خستم ! تازه اگه اسیر نشم و برگردم
* بگو سر راه نون بگیره…

* ای بابا حالا نمیشه جمعه عصر باشه آخه عصرای جمعه خیلی دلگیره آقا ما از مسئولین خواهشمندیم جمعه حول و حوش ساعت ۳-۴ حمله کنن بعد از ناهار!!!!

منبع-فروم بست ها

دو تا عکس!

      دوران امتحانات یکی از زمان های طلایی عمرونه! در اون میتونید به خودتون استراحت بدین (مثل من که امتحان زبان داریم فردا و من دو روز قبل رو هیچ شکری نخوردم و امروز صبح فقط یه نگاهی به کتاب انداختم و فهمیدم که کتابمون زرد رنگه!) هم چنین میتونید واسه تابستون برنامه ریزی کنین (البته اگه وجود خارجی داشته باشه!) و خلاصه زمان خوبیه واسه اینکه فکر کنید (نه درباره درس!).

     ۱) من هم که دیروز داشتم کتابهای قدیمیم رو نگا میکردم که کدومو نگه دارمو کدومو بندازم دور چشمم به کتاب «نجوم به زیان ساده» افتاد که خیلی وقت پیش خریده بودمش. با یک نگاه به جلد کتاب متوجه به نکته ای شدم که اون موقع در سطح درک من نبود که متوجه بشم و همین طور  فهمیدم که چه اسراری رو تنها در جلد این کتاب پنهان کرده اند. بنا بر این عکسی از جلد کتاب تهیه کردم که میتونید اون نکته رو دریابید و ببینید.

      ۲ ) امروز هم وقتی داشتم انگلیسی میخوندم چشمم به صفحه ای افتاد که احمدیان کشف کرده بودش و من دلم نیومد شما رو از دیدنش محروم کنم.


طبق همیشه واسه دیدن این دو عکس برین(!) تو ادامه مطلب ....

ادامه مطلب ...

فقط یه ایرانی می تونه!

فقط یه ایرانی میتونه صبح جمعه ساعت 6 با هزار مشقت و برنامه ریزی قبلی پاشه بره بیرون حلیم بخوره , پارک بره,ورزش هم کنه, بعد ساعت 9 برگرده خونه بگیره تا ظهر بخوابه !
 

******
فقط یه ایرانی میتونه کند بودن رشد موهاشو بندازه گردن دست سنگین آرایشگر!

******

فقط یه ایرانی میتونه اینو باور داشته باشه که اگه جفت راهنمای ماشین و روشن کنه، مجازه تو اتوبان دنده عقب حرکت کنه!
 
******
فقط تو ایران مدارسو 5شنبه ها تعطیل می کنن ولی  بقیه هفته رو براش کلاس جبرانی در نظر میگیرن باپول های آنچنانی !!!
 
******
تعمیرات مدل ایرانی‌:

۱-درشو باز کردن و فوت کردن.
 ۲-کامل باز کردن و دوباره بستن
۳-ضربه زدن روی دستگاه
 
******

فقط آسمون ایران می تونه : کمی! تا قسمتی! نیمه ابری! همراه با بارش پراکنده در برخی از نقاط باشه. . . ( آخرِ ادبیاته این جمله)!

******

فقط در تهران که مردم شمال شهر در سال 2012 میلادی و مردم جنوب شهر در سال 70 هجری قمری زندگی می کنن!

******
 
تنها ایرانیان که وقتی می خوان از خیابون رد شن به جا اینکه به چراغ عابر نگاه کنند، به ماشینا نگاه می کنن که کی خلوت میشه سریع رد شن!

******

فقط یه ایرانی می تونه پیتزا رو با دوغ, نوشابه رو با آبگوشت, سبزی رو با کوکوسبزی, و کالباس رو با نون سنگک بخوره!

****** 

فقط یه ایرانی می تونه بره قشم لباس بیاره تو خونه بفروشه و بگه اینارو از دبی و ترکیه آوردم!

****** 

فقط یه ایرانی می تونه جلوی خودپرداز بانک با دیدن جمله لطفا منتظر بمانید استرس رو با بیشترین فشار تحمل کنه و با نگاهی ملتمسانه به دستگاه تو دلش بگه که اگه پول نمیدی جون هرکی دوست داری کارتم رو بده و بعد از دیدن جمله دستگاه در حال شمارش وجه می باشد به ناگاه آرامش تمام وجودش رو فرا بگیره دقیقا مثل فرود موفقیت آمیز هواپیما اونم در فرودگاه مشهد !!!
 
******
فقط یه ایرانی می تونه وقتی می خواد بره عروسی در به در دنبال یکی بگرده که کراواتشو براش گره بزنه

******
فقط یه ایرانی میتونه 2 سال بره سربازی 30 سال تعریف کنه!

******

فقط یه ایرانی میتونه وقتی میره مهمونی فوری از صاحبخانه بپرسه اینجا متری چند ؟؟؟

******

فقط یه ایرانی میتونه کمتر ازیک سال بعد از مهاجرتش به یه کشور دیگه، زبان یاد بگیره، وارد دانشگاه بشه، تازه شاگرد اول کلاس هم بشه!

******

فقط یه ایرانی میتونه ماشین خودشو با ریموت قفل کنه, ولی بعدش 4 تا دستگیره رو امتحان کنه که ببیــنـه قفل شده یا نه!

******

فقط یه ایرانی میتونه بعد از شنیدن صدای پیغامگیرِ تلفن بگه اِاا رفت رو پیغامگیرشون و سریعاً تلفن رو قطع کنه !!!

******

فقط یه ایرانی میتونه وقتی میره عید دیدنی بعد از خوردن دو کاسه آجیل و شیرینی و انواع تنقلات پرکالری و در ادامه خوردن شام با مخلفات موقعی که به خوردن نوشابه یا دوغ میرسه جهت حفظ سلامتی دوغ رو انتخاب میکنه!

******

یکى از سرگرمى هاى خاص مردم ایران اینه که :وقتى از مطب دکتر میان بیرون،حساب کنن ببین این دکتره روزى چقد درآمد داره!

******

فقط یه ایرانی میتونه واسه یه خونه اجاره ای 40 متری یه تلویزیون ال ای دی 60 اینچی با سینما خانگی 8000 وات بیسیم بذاره!!!

******

فقط یه ایرانی میتونه اول پاییز واسه بچش 500 هزار تومن ایکس باکس بخره بعد تا تابستون نزاره بچه حتی یه بارم نیگاش کنه!

******

فقط یه ایرانی میتونه با ماشین خودش بره به محلی که آزمون رانندگی می گیرن که توی امتحان شرکت کنه!

******

فقط یه ایرانی میتونه آخر شب بره مسواک بزنه،بعدش بره سر یخچال هرچی دید بخوره بعد بره بگیره بخوابه!!!

******

فقط یه ایرانی میتونه کف خونش رو پارکت و سرامیک کنه بعد طوری اونا رو با فرش بپوشونه که عمرا هیچی دیده نشه ! تو پذیرایی دو سه دست مبل استیل و راحتی بذاره ولی باز یه گوشه چند تا پشتی هم بچپونه !

******

فقط در ایرانـــه که بعد از یک تصادف ساده ممکنه قتل اتفاق بیوفته!

******

فقط یه ایرانی تا تفویم سال جدید میرسه به دستش اول میگرده تعطیلی هاشو پیدا میکنه!

******

فقط یه ایرانی میتونه اسپاگتی رو شونصد دقیقه توی آب جوش بجوشونه بعد هم مثل برنج دم کنه تا ته دیگی به قطر 5سانتی متر پیدا کنه، در صورتی که روی بسته بندی اون نوشته 7 دقیقه بجوشونید و با سس میل بفرمائید!

******

فقط یه ایرانی فکر میکنه اگه لوله بخاری رو با آلومینیم بپوشونه خونش چقدر شیک میشه !!!!

******

فقط یک ایرانی میتونه با بوق ماشین هم سلام کنه، هم خداحافظی، هم فحش بده و هم تشکر کنه...

******

فقط یه ایرانی میتونه بعد از مسافرت چند روزه برای استراحت... بعد از بازگشت هم چند روز بخوابه واسه اون چند روز استراحت !!!

******

فقط یه ایرانی میتونه وقتی سوار پله برقی میشه بازم از پله ها بالا بره!!!

******

فقط تو ایرانه که کارت شارژی رو که مغازه دار 4700 میخره ، ما 5500 میخریم ولی 4900 شارژ میکنه و بهش میگن 5000 تومنی !!!!

تا حالا دقت کردین ؟ ( مطالبی خنده دار و طنز ولی تا حدی جدی)

این مطلب به نظرم جالب اومد گفتم شما هم بخونین خودم که تا آخر خوندم

دقت کردین استرسی و رقابتی که واسه انتخاب واحد هست...واسه خود قبولی تو دانشگاه نیست!

دقــت کـــردیــن لذتی که تو سواری بر خر شیطون هست تو سواری لامبورگینی نیست؟؟؟


دقت کردین بعضـی از آدم ها شبیه سوراخ های اول کمربنـدن همیشه هستن اما هیچ وقت به کارت نمیان


دقت کردین به این شعر "میازار موری که دانه کش است"؟؟!! این شعر نشون میده که ما ایرانی ها از قدیم یه جورایی کرم داشتیم...

ادامه مطلب ...

تقلب

حالا که بحث تقلبو بچه ها باز کردن منم جالب ترین تقلبمو میگم البته به صاحت متقلب معروف کپک عزیز که سر یکی از امتحانا بعد از بیرون رفتن من اومده بود ورقمو ورداشته بود نگاه کرده بود بعدشم با خیال راحت همه رو نوشته بود بر نخوره !!!!!!!

امتحانات سوم راهنمایی بود و ما داخل سالن آمفی تئاتر امتحان میدادیم وضع تقلب هم خوب بود هر کی هر چی می خواست می گرفت و میداد امتحان جغرافی بود منم همه رو نوشته بودم به جز یکی تازه خواستم از بقل دستی بگیرم که از شانس من همون موقع ناظممون (مقدمی ) اومد وایستاد دقیقا جلوی صندلی منم هر لحظه داشتم به عالم و آدم فحش می دادم هر چقدر صبر کردم ول کن نبود و همونجا وایستاده بود منم کنار پنجره بودم یه فکر جالب به سرم زد یهو خیره شدم و از پنجره بیرونو نگاه کردم ( البته چیزی اونجا نبود و صرفا جهت پرت کردن حواس ناظم اینکارو کردم ) حدود 10 دقیقه اینکارو کردم که یهو ناظم کنجکاو شد ببینه من دارم چی رو نگاه می کنم اونم رفت جلوتر و از پنجره بیرونو نگاه کرد منم با خیال راحت چیزیو که می خواستم گرفتم ولی جالب این بود که ناظم که داشت از پنجره بیرونو نگاه می کرد می خندید نمی دونم چی دیده بود !!!!!!!!!!!