ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

چند روایت از ملانصرالدین

شاید بسیاری از جوانان بگویند، ملانصرالدین دیگه چیه و این قصه ها دیگه قدیمی شده. ولی باید گفت که روایت های ملانصرالدین تنها متعلق به کشور ما و یا مشرق زمین نیست.شاید شخصیت او مربوط به دوران قدیم است ولی پندهای او متعلق به تمام فرهنگ ها و دورانهاست. ملانصرالدین شخصیتی است که داستان هایش تمامی ندارد و هنوز که هنوز است حکایات بامزه ای که اتفاق می افتد را به او نسبت می دهند و حتی او را با بسیاری از موضوعات امروزی همساز کرده اند. در کشورهای آمریکایی و روسیه او را بیشتر با شخصیتی بذله گو و دارای مقام والای فلسفی می شناسند. به هر حال او سمبلی است از فردی که گاه ساده لوح و احمق و گاه عالم و آگاه و حاضر جواب است که با ماجراهای به ظاهر طنزآلودش پند و اندرزهایی را نیز به ما می آموزد. ادامه مطلب ...

دو روز مانده به پایان جهان

دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود، پریشان شد. آشفته و عصبانی نزد فرشته مرگ رفت تا روزهای بیش‌تری از خدا بگیرد.

داد زد و بد و بیراه گفت! (فرشته سکوت کرد(

آسمان و زمین را به هم ریخت! (فرشته سکوت کرد(

جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت! (فرشته سکوت کرد(

به پرو پای فرشته پیچید! (فرشته سکوت کرد(

کفر گفت و سجاده دور انداخت! (باز هم فرشته سکوت کرد(

دلش گرفت و گریست به سجاده افتاد ! ( این بار فرشته سکوتش را شکست و گفت


بدان که یک روز دیگر را هم از دست دادی! تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن!

لابلای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کاری می‌توان کرد…؟

فرشته گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است و آن که امروزش را درنیابد، هزار سال هم به کارش نمی‌آید و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن!

او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید. اما می‌ترسید حرکت کند! می‌ترسید راه برود! نکند قطره‌ای از زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد، بعد با خود گفت: وقتی فردایی ندارم، نگاه داشتن این زندگی جه فایده ای دارد؟ بگذار این یک مشت زندگی را خرج کنم.

آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سرو رویش پاشید، زندگی را نوشید و بویید و چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد و می‌تواند

او در آن روز آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی ‌را به دست نیاورد، اما… اما در همان یک روز روی چمن‌ها خوابید، کفش دوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آن‌هایی که نمی‌شناختنش سلام کرد و برای آن‌ها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.

او همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد و لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد!

او همان یک روز زندگی کرد، اما فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: او درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود
. . .


پرکاربرد ترین واژه ها


«ووووزلا» واژه‌ای که با جام جهانی فوتبال وارد دایره واژگان مردم شد و برای یک ماه در زبان‌ها می‌گشت پرکاربردترین واژه سال 2010 شد.


به گزارش ستاره باران و به نقل از  خبرآنلاین، طبق تحقیق جدیدی که «دیده‌بان جهانی زبان» انجام داده و گزارشی که روز یکشنبه منتشر کرد دو واژه «ووووزلا» و «Spillcam» (اشاره به تصویر ویدیویی که نشت نفت در خلیج مکزیک را نشان می‌داد) برترین واژگان سال گذشته میلادی بودند.


«Refudiate» واژه‌ای که سارا پالین با ترکیب «refute» به معنای تکذیب و «repudiate» به معنای انکار خلق کرد نیز در فهرست 10 واژه برتر سال 2010 قرار دارد.


این مرکز تحقیقاتی که در تگزاس مستقر است از فرمولی ریاضی برای پیدا کردن بسامد استفاده از واژگان و عبارات در مناطق انگلیسی زبان زمین استفاده کرد. در این تحقیق واژگان یک میلیارد و 580 میلیون انگلیسی زبان بررسی شده‌اند.


در این تحقیق همچنین اعلام شده است «هو ژینتائو»، رئیس جمهور چین و آی‌پد، محصول جدید کمپانی «اَپل» نیز در فهرست برترین واژگان سال بودند. علاوه بر این در این فهرست عبارت «کارگران معدن شیلیایی» به چشم می‌خورد. این عبارت به لطف نجات 33 کارگر معدن در ماه اکتبر و پخش تلویزیونی آن به دایره واژگان مردم افزوده شد.


«خشم و خشونت» یکی دیگر از واژه‌های امسال بود که در میان افراد سیاسی از آمریکا گرفته تا یونان به کار برده می‌شد و این عبارت را به پرکاربردترین عبارت سال بدل کرد. «شوراوباما» که پرکاربردترین عبارت دو سال گذشته بود به رتبه دهم سقوط کرد.


پل جی‌جی پایاک، رئیس «دیده‌بان جهانی زبان» گفت: «برترین واژگان امسال ما ناشی از یک فاجعه طبیعی، جام جهانی فوتبال، سیاست، نگاه نافذ دنیای اخبار به واژگان کهن، اقتصاد و نجات قهرمانانه کارگران معدن است.»


«Spillcam» تبدیل به عبارتی روزمره شد، واژه‌ای که بزرگترین نشت نفت تاریخ در دریا را به یاد می‌آورد. «ووووزلا» بوق پلاستیکی به رنگ روشنی که صدای یکنواخت و کرکننده آن به نشان جام جهانی فوتبال در آفریقای جنوبی بدل شد. هرچند استفاده از این بوق در مسابقات اروپایی مثل لیگ قهرمانان یوفا ممنوع شد.


در دنیای سیاست عبارت «تی پارتی» هم در صدر برترین عبارات سال 2010 قرار گرفت و هم در فهرست برترین نام‌ها قرار گرفت. «Man up!» واژه‌ای که برای حاضرجوابی زنان سیاستمدار به مردان سیاستمدار به کار می‌رود نیز راه خودش را در این فهرست باز کرد.


«لیدی گاگا»، خواننده پاپ، «سه بعدی» در دنیای سینما، «کساد بزرگ»، «ساحل جرسی» نام مجموعه واقع‌نمای شبکه ام‌تی‌وی و «گوئیدو» و «گوئیدت» دو تن از شخصیت‌های آمریکایی-ایتالیایی این مجموعه نیز به این فهرست راه یافتند.


سال گذشته واژه‌های «توئیتر»، «اوباما» و «ویروس آنفولانزای N1H1» برترین واژه‌ها بودند.

پرچم ایران از کوروش کبیر تا به امروز

اینم پرچم ها فقط بقیش در ادامه مطلب هست 

توی نظرات بگین کدامیک از همه قشنگ تره 

پرچم زمان کورورش کبیر۵۵۹سال پیش ازمیلاد)


پرچم در دوره شاه طهماسب

دوره شاه صفی دوم


دوره نادرشاه

ادامه مطلب ...

دانلود فیلم دموکراسی توی روز روشن

اینم از یک فیلم باحال نظر یادتون نره 

کارگردان: علی عطشانی

تهیه کننده: محمدعلی زم
فیلمنامه‌نویس: مسعود احمدیان – علی عطشانی
بازیگران: حمید فرخ نژاد – نیکی کریمی – محمدرضا فروتن – محمدرضا گلزار – نیوشا ضیغمی – قاسم زارع
مدت: 93 دقیقه
صدابردار: محمود خرسند
صداگذار: محمود موسوی نژاد
طراح صحنه و لباس: علی مربی
چهره پرداز: ایمان امیدواری
جلوه های ویژه :  اصغر پورهاجریان
فیلمبردار: مرتضی غفوری
تدوینگر: شاهین یارمحمدی
موسیقی: کارن همایونفر

مدیر تولید: محمدرضا منصوری


خلاصه داستان:یکی از سرداران دوران دفاع مقدس مورد سوء قصد قرار می گیرد.


دانلود با لینک مستقیم اینجا کلیک کنید (cd1)

دانلود با لینک مستقیم اینجا کلیک کنید (cd2)

زندگی تجربه ایست که یکبار اتفاق می افتد

 

همه ما رویاها و ارزوها یی داریم.... همه ما در اعماق روح خود میخواهیم باور کنیم که دارای محبت خاصی هستیم;میتوانیم تغییر و تفاوتی ایجاد کنیم; میتوانیم به طریق خاصی در دیگران نفوذ کنیم و میتوانیم جهان فعلی را به دنیای بهتری بدل سازیم.
آرزوی شما چیست؟ شاید رویایی است که ان را فراموش کرده اید و یا در شرف زوال و نابودی است. اگر ارزوی شما عملی میشد وضع امروزی شما چگونه بود؟
اگنون چند لحظه وقت صرف کنید و در رویا و آرزوی خود فرو بروید و ببینید خواسته واقعی شما در زندگی چیست؟
کارهایی که گاه به گاه انجام میدهیم ملاک نیستند بلکه اعمال دائمی ما هستند که نقش تعیین کننده دارند. پدر همه اعمال ما کدام است؟ چه عملی در نهایت تعیین کننده شخصیت و راه زندگانی ماست؟
پاسخ این پرسش در کلمه تصمیم نهفته است. در لحظات تصمیم گیری است که سرنوشت ما رقم زده میشود. من بیش از هر چیز اعتقاد دارم که انچه سرنوشت ما را تعیین میکند شرایط زندگیمان نیست بلکه تصمیمهای ماست

داستان آموزنده مردمان بیمار

داستان آموزنده مردمان بیمار



روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود .
علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد :
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم.
جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت .

و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم .
سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت :
خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .


سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده
و از درد به خود می پیچد
آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم .
آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .
سقراط پرسید :
به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی ؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت .
و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم .
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی .
آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟
و آیا کسی که رفتارش نا درست است ، روانش بیمار نیست ؟
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود ؟
بیماری فکری و روان نامش غفلت است.
و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد .
و به او طبیب روح و داروی جان رساند .
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده .
بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است

 

داستان آموزنده پاره آجر

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت .
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان ، یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد . پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد .
مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است . به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند ….
پسرک گریان ، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو ، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند .
پسرک گفت :
اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند . هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم ، کسی توجه نکرد . برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم . ”
برای اینکه شما را متوقف کتم ، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم
مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت … برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند ، سوار ماشینش شد و به راه افتاد ….
در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما ، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند !
خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند ….
اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند .

ملانصرالدین

ملانصرالدین روزی به بازار رفت تا دراز گوشی بخرد. مردی پیش آمد و پرسید: کجا می روی؟ گفت:به بازار تا درازگوشی بخرم .
مردگفت: انشاءالله بگوی. گفت: اینجا چه لازم که این سخن بگویم؟ درازکوش در بازار است و پول در جیبم. چون به بازار رسید پولش را بدزدیدند.
چون باز می گشت، همان مرد به استقبالش آمد و گفت: از کجا می آیی؟
گفت: از بازار می آیم انشاءالله، پولم را زدند انشاءالله ، خر نخریدم انشاءالله و دست از پا درازتر بازگشتم ان شاءالله!

************

روزی ملانصرالدین بدون دعوت رفت به مجلس جشنی.
یکی گفت: "جناب ملا! شما که دعوت نداشتی چرا آمدی؟"
ملانصرالدین جواب داد: "اگر صاحب خانه تکلیف خودش را نمیداند. من وظیفهی خودم را میدانم و هیچوقت از آن غافل نمیشوم."

**************

ملانصرالدین به یکی از دوستانش گفت: خبر داری فلانی مرده؟
دوستش گفت: "نه! علت مرگش چه بود؟"
ملا گفت: "علت زنده بودن آن بیچاره معلوم نبود چه رسد به علت مرگش!"

**************

روزی یکی از همسایهها خواست خر ملانصرالدین را امانت بگیرد. به همین خاطر به در خانه ملا رفت.
ملانصرالدین گفت: "خیلی معذرت میخواهم خر ما در خانه نیست". از بخت بد همان موقع خر بنا کرد به عرعر کردن.
همسایه گفت: "شما که فرمودید خرتان خانه نیست؛ اما صدای عرعرش دارد گوش فلک را کر میکند."
ملا عصبانی شد و گفت: "عجب آدم کج خیال و دیرباوری هستی. حرف من ریش سفید را قبول نداری ولی عرعر خر را قبول داری."

*************

روزی ملانصرالدین از بازار رد میشد که دید عده ای برای خرید پرندهی کوچکی سر و دست میشکنند و روی آن ده سکهی طلا قیمت گذاشتهاند. ملا با خودش گفت مثل اینکه قیمت مرغ این روزها خیلی بالا رفته. سپس با عجله بوقلمون بزرگی گرفت و به بازار برد، دلالی بوقلمونِ ملا را خوب سبک سنگین کرد و روی آن ده سکهی نقره قیمت گذاشت. ملا خیلی ناراحت شد و گفت: مرغ به این خوش قد و قامتی ده سکهی نقره و پرندهای قد کبوتر ده سکه ی طلا؟ دلال گفت: "آن پرندهی کوچک طوطی خوش زبانی است که مثل آدمیزاد میتواند یک ساعت پشتسر هم حرف بزند." ملانصرالدین نگاهی انداخت به بوقلمون که داشت در بغلش چرت میزد و گفت: "اگر طوطی شما یک ساعت حرف میزند در عوض بوقلمون من دو ساعت تمام فکر میکند."

*************

روزی ملانصرالدین به دنبال جنازهی یکی از ثروتمندان میرفت و با صدای بلند گریه میکرد. یکی به او دالداری داد و گفت: "این مرحوم چه نسبتی با شما داشت؟"
ملا جواب داد: "هیچ! علت گریه ی من هم همین است." 

داستان مردی که جهنم را خرید ...

در قدیم کشیش ها بهشت را به مردم می‌فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می‌کردند.فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می‌برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد...به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:قیمت جهنم چقدره؟کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!مرد دانا گفت: بله جهنم. کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد.به میدان شهر رفت و فریاد زد: من تمام جهنم رو خریدم این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نمی‌دهم...!  

<!--]if !supportLineBreakNewLine[-->
<!--]
endif[-->

آیا می دانستید ؟(۲)

میدونم شما خیلی زیاد آیا می دانستید شنیدید اما اینا جدید و شنیدنی هستند 

آیا میدانستید گوش جیرجیرک روی پاهایش است ؟ 


آیا میدانستید در جهان بیش از ۵۵ هزار گونه مورچه وجود دارد ؟ 


آیا میدانستید نوعی ملکه موریانه می تواند روزی ۸۶ هزار تخم بگذارد ؟ 


آیا میدانستید مورچه می تواند بیش از پنجاه برابر وزن خودش را بلند کند ؟


آیا میدانستید تمامی پستانداران به استثنای انسان و میمون، کور رنگ هستند؟ 


آیا میدانستید مساحت استان کرمان بیش از دو برابر و نیم کشور اتریش میباشد؟ 


آیا میدانستید که اگر چیزی رابا ایمان از خداوند بخواهید به شما عطا خواهد شد ؟ 

آیا میدانستید تمام قوهای کشور انگلیس جزو دارایی های ملکه انگلیس می باشند؟ 

آیا میدانستید جغدها قادر به حرکت دادن چشمان خود در کاسه چشم نمی باشند؟ 

برای دیدن بقیه آیا میدانستید به ادامه مطلب برید 

ادامه مطلب ...

طنز ایرانی های باهوش

 

سه تا ایرانی و سه تا آمریکایی توی ایستگاه منتظر حرکت قطار بودن. آمریکایی ها 3 تا بلیط داشتند (نفری یکی!) ولی ایرانی ها فقط یک بلیط! آمریکایی ها از ایرانی ها می پرسن: شما چه طوری می خواهید سه نفری با یه بلیط سوار قطار بشید؟ ایرانی ها می گن: نگاه کنید تا یاد بگیرید.وقتی سوار قطار می شن ایرانی ها هر سه تاشون می رن توی یه دستشویی و در رو می بندند. آمریکایی ها هم که ایرانی ها رو تحت نظر داشتند می بینن مسؤول قطار اومد بلیط ها رو جمع کنه. مسؤول بلیط ها در دستشویی رو میزنه و می گه : بلیط لطفا! یکی از ایرانی ها لای در دستشویی رو باز می کنه و بلیط رو می ده. (آقای مسؤول فکر می کرده یه نفر تو دستشوییه دیگه( !

آمریکایی ها با دیدن این ماجرا کلی حال می کنن و تصمیم می گیرن تو راه برگشت همین کارو بکنن. در راه برگشت دوباره این 3 تا آمریکایی که با اون ایرانی ها همسفر بودن توی ایستگاه همدیگه رو می بیینن. آمریکایی ها سه نفرشون فقط یک بلیط گرفته بودن ولی می بینن که ایرانی ها اصلا بلیط ندارن! ازشون می پرسن شما چطور بدون بلیط مسافرت می کنید؟ ایرانی ها میگن: نگاه کنید تا یاد بگیرید.خلاصه مردم سوار قطار میشن و آمریکاییها که حالا روش کار ایرانیها رو یاد گرفته بودن هر سه نفرشون میرن توی یه دستشویی و درو میبندن. ایرانی ها هم می رن توی یه دستشویی دیگه و در رو می بندن.چند دقیقه بعد یکی از ایرانی ها از دستشویی میاد بیرون میره در دستشویی آمریکایی ها رو می زنه و می گه: بلیط لطفا!!

ویژگی های کاخ سفید

 کاخ سفید به عنوان یکی از بنا هایی که همیشه مورد توجه سیاسی بوده است تنها به ظاهر آن شناخته شده است اما مطمئنا دانستن برخی مطالبراجع این بنا جالب توجه باشد.


از آنچه که این بنا دارد می توان به 6 طبقه، 132 اتاق، 32 حمام و دستشویی، 412 در، 147 پنجره، 28 جایگاه مهار آتش، 7 راه پله مجزا، 3 آسانسوراشاره کرد . علاوه بر این مطالب که ذکر شد دارای زمین بازی تنیس، محل دو و پیاده روی، استخر شنا، اتاق بیلیارد، و سالن بولینگ می باشد.برای دیدن بقیه ویژگی ها که بسیار جالبند به ادامه مطلب برین 

ادامه مطلب ...

ژاپن و ایران ؟!!!

حکایتی از سرزمین آفتاب تابان

 

این مطلب دست به دست چرخیده و رسیده به دست من. بخوانیدش:
"

چندی پیش در جلسه‌ای یکی از حاضرین خاطره جالبی از سفرش به ژاپن نقل کرد. این خاطره شاید یکی از دلایلی باشد که نشان می دهد چرا ژاپن درحال پشت سرگذاشتن همه قدرت‌های صنعتی در دنیا است.وی گفت: ژاپن که بودم یه روز دوشنبه که داشتم سر کار می‌رفتم، دیدم خیابون شلوغ و پر از پلیسه؛ وضع غیرعادی بود. کمی پرس و جو کردم؛ معلوم شد کسی خودکشی کرده. البته این‌قدر تو ژاپن خودکشی زیاد بود که خیلی جای تعجب نداشت. پرسیدم: چرا طرف خودکشی کرده؟ فهمیدم او مهندس پیمانکار یه ساختمان بوده و قرار بوده روز جمعه ساختمان رو طبق قرارداد تحویل صاحبش بده.روز جمعه ساختمان کارش تموم نمی شه و این مهندس پیمانکار، از صاحب ساختمان دو روز شنبه و یکشنبه رو مهلت می‌خواد که ساختمان رو ساعت هشت روز دوشنبه اول روز کاری بهش تحویل بده. تو این ۴۸ ساعت مهندس و تیمش هر کاری می‌کنند نمی‌توانند کارهای نیمه تمام ساختمان رو تمام کنند و ساختمان رو آماده تحویل کنند.روز دوشنبه که صاحب ساختمان برای تحویل خونه میاد با جسد حلق آویز شده مهندس پیمانکار مواجه می‌شه...حالا نکته جالبش می دونی واسه من چی بود؟ این ساختمان فقط نصب پریز برق و نظافتش مونده بود! به دوستان ژاپنی به تعجب می‌گفتم این چه آدمی بود، خب چرا خودکشی کرده برای همچین موضوع کوچکی. این دیگه خودکشی نداره که. آنها با دهان باز نگاه می‌کردند و می‌گفتند خودکشی نداره؟ این آدم آینده شغلی‌اش به پایان رسیده بود. دو بار زیر قولش زده بود و دیگه کسی بهش کار نمی داد."چقدر بین ما و آنها تفاوت هست...

دانستنیها در مورد چشم

 گفتم پس از مدتی یک مطلب جالب بذارم: 

تیتر : اطلاعات شگفت انگیز درباره چشم                         
خلاصه : دانستنیهای جالب درباره ی چشم                                   
متن کل خبر : 1- چشم ها بعد از مغز، پیچیده ترین عضوبدن شما هستند.
2- چشم ها بیش از 2 میلیون بخش فعال دارند.
3- چشم ها در هر ساعت 36000 بایت (
bits: واحد اندازه گیری اطلاعات) اطلاعات را تهیه می کنند.
4- در شرایط مناسب و صحیح می توانند روشنایی یک منبع نور را در فاصله 5/22 کیلومتری تشخیص دهند.
5- نزدیک به 85 درصد کل معلومات شما از طریق چشم ها به دست می آید.
6- چشم ها از 65 درصد مسیرهای منتهی به مغز استفاده می کنند.
7- چشم ها می توانند فوراً صدها ماهیچه و اندام را در بدن شما فعال کنند.
8- در طی یک عمر طبیعی، چشم ها می توانند مانند یک دوربین، 24 میلیون عکس از دنیای اطرافتان برای شما بگیرند.
9- ماهیچه هایی که از داخل، چشم های شما را حرکت می دهند، قوی ترین عضلات برای این کار هستند. این عضلات 100 برابر قوی تر از مقدار مورد نیاز هستند.
10- کره چشم افراد بزرگسال حدود 5/2 سانتیمتر قطر دارد. از کل سطح کره چشم، فقط یک ششم آن یعنی قسمت جلویی آن در معرض دید قرار دارد.
11- چشم ها تنها قسمتی از بدن هستند که می توانند در هر زمانی صد در صد فعال باشند، شب یا روز و بدون هیچ استراحتی.
پلک های چشم و ماهیچه های خارجی چشم نیاز به استراحت دارند، حالت لیز بودن و نرمی سطح چشم بایستی از نو تجدید شود، ولی خود چشم ها هرگز نیاز به استراحت ندارند.
با این همه، هر چند وقت یک بار به چشم هایتان استراحت دهید.
12- بینایی چشم ها، با ارزش ترین حس برای شماست. لذا به خوبی از آنها مراقبت کنید و در حفظ سلامتی آنها کوشا باشید.