ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

ب ای ها

وبلاگ رسمی بروبچ ب سمپاد رشت

نمرات شیمی

اینم نمرات شیمی برین ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

ابی

کی فکرشو می کرد ابی 3 سال بخاطر کمک به یک موسسه خیریه موهاشو بلند کرده بود؟!چقدر انتقاد می شد که جلفه و این مدل مو بهش نمیاد اما باز نیتش را نگفت!!!

بله ابی موهایش را به موسسه ی خیریه ی "قفل عشق" تقدیم کرد موسسه ی خیریه ای که قطعات مو را برای کودکان زیر 21 سال که از نظر تشخیص پزشکی به نوعی بیماری ریزش مو مبتلا هستند فراهم می کند . ابی می خواست زودتر موهایش را کوتاه کند ٬ اما کمترین حد پذیرش مو توسط این موسسه 10 اینچ بود .

ابی امیدوار است که با این کار سهم خود را برای آینده ی یک کودک انجام داده باشد و دیگران نیز نقش خود را در قبال این کودکان ایفا کنند .




تفاوت دانشجوی ایرانی با دانشجوی ژاپنی + عکس


این یه چیزی تو مایه فرهود خودمونه فقط یه پیاز کم داره 



تفاوت زمین خوردن دختر وپسر

زااااارت (صدای زمین خوردن)

رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو (شپلخخخخخ "صدای پسگردنی")

یک رهگذر: پسر جون حالت خوبه؟ چیزی مصرف کردی؟

یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دس پا چلفتی خنگ

... ...

(دختر در حال راه رفتن)

دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)

رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی فدات شم الهی بمیرم چی شدی تو یهو وااااااااااای

یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخای برسونمت دکتری جایی

یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتون بدین به من! من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین با این وضع که دیگه 

نمیتونین پیاده برین!!!

تفاوت درس خوندن دختر و پسر


دخترها:
بعضی از اونا واقعاً می خونند وقتی میرن سر کتاب تا یکی دو ساعت دیگه کلشونو از کتاب بر نمی دارند . عادت دارند زیر مطالب کتاب خط بکشند که بعدا بخونند
بعضی هاشون هم که مثلا درس می خونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواسشون یه جای دیگست ...
یه عده ای هم هستند که به بهونه اینکه مشکل دارن زنگ میزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود یک ساعت و اندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد برای هم قصه تعریف می کنند.

و اما پسر ها:
یا درس نمی خونند یا وقتی می خواند بخونند باید حسش بیاد. وقتی حسش میاد که شب امتحانه ...
یه کم که درس خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره می شوند
و به یه چیزی فکر می کنند بعد انگار که درس خوندند بلند میشند میرن استراحت می کنند بعد از یک ساعت استراحت دوباره میرند میشینند فکر می کنند . وقتی فکرشون تموم شد کتاب را ورق میزنند یه کم براندازش میکنند وزنش می کنند استخاره می کنند برای خودشون تقسیمش می کنند میگند تا ساعت فلان اینقدر می خونم تا ساعت فلان اینقدر بعد میرن استراحت کنند . حین استراحت حسشون تموم میشه
حال ندارند برند بخونند ولی چون می دونند فردا امتحان دارند پا میشند میرند سر کتابشون.
همینجور که می خونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر می کنند(لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمی کنند فقط موقع درس خوندن فکرشون میاد) بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت، بعد سه ربع استراحت می بینند خیلی دیر شده .دوباره میرنند درس بخونند این بار می خونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی که یاد نمی گیرند را میذارند که فردا از دوستاش بپرسند یه کم به معلمشون فحش میدند می گند اینارو درس نداده . خلاصه آخرش نمیرسند کتاب را تموم کنند فردا میرند میبینند که دوستاشون یه چیزایی می گند که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد میشه اونایی هم که خونده بودند یادشون میره بعد خانواده معلمشون رو به دوستاشون یاد آوری می کنند بعد به لطف یزدان و بچه ها امتحانو 20 میشن به همین سادگی.

پسر چیست ؟

موجودی زنده و دو پا و چرب زبان که در قدیم در اطراف حفره ی دهانش مو می رویید ولی الان نمیدونم چرا نمیروید !

این موجود بسیار بی آزار است و بخاطر علاقه ی وافری که به دختران دارد اغلب در نواحی گرم و مرطوب اطراف دبیرستان های دخترانه سوار بر موتور به وفور یافت می شود . معمولاً هم یا کاغذی حاوی ارقام – که ما به جان عمه مان نمیدانیم چیست – در دست دارد یا بلوتوثش روشن می باشد


از عدد 110بسیار می ترسد و با یک پخ ، پایش را روی گاز می فشارد و شما قادر به مشاهده ی گرد و غبار حاصل از این حرکت می باشید از دیگر مشخصات این جاندار نجیب و عجیب ، وجود فندک ، سیگار کنت پایه بلند و کبریت و کارت سوخت در جیب وی می باشد.

طنز پـَ نـه پـَ - سری جدید (بهمن)


بچه ۲۴ ساعت نیست به دنیا اومده ، برگشته بهم میگه نمیتونه راه بره ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ فقط میتونه پشتک بزنه !
* * * * * * * * * * * * *
خاور اومده داریم اثاث خونه رو بار میزنیم ، میگه دارید از این محل میرید ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم اثاث میبریم پارک خاله بازی کنیم !

* * * * * * * * * * * * *


گفتم : از صدای سخنش ندیدم خوشتر ! گفت عشق رو میگی ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ صدای خروپف بابام رو میگم !


* * * * * * * * * * * * *


سگ خریدیم اندازه خر ، بستیمش توی باغ ! اومده میگه اینو خریدید واسه امنیت ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ خریدیم باغو بیل بزنه !


* * * * * * * * * * * * *


بهش گفتم سی دی مادربردت رو بده کار ضروری دارم ؟ رفت خونه و بعد دو ساعت اومده میگه همونی که روش نوشته Gigabyte ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ همونی که نوشته گلچین شاد بندری ۹۰ !


* * * * * * * * * * * * *


بهش گفتم هفته بعد تولدمه ! گفت یعنی باید کادو بخرم واست ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ خواستم اطلاعات عمومیت بالا بره !


* * * * * * * * * * * * *

از این زنبور خرکیا دستمو نیش زده ، اومده میگه نیشت زد ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ نازم کرد !


* * * * * * * * * * * * *



داریم میریم پیست اسکی ! میبینه روی باربند وسایل اسکی بستیم باز میگه دارید میرید اسکی ! گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم میریم منچ بازی کنیم اون وسایل هم نکات انحرافی هستن !


* * * * * * * * * * * * *

مادربزرگم آلزایمر گرفته ! فامیلمون میگه اثرات پیریه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ بسوزه پدر عاشقی !


* * * * * * * * * * * * *



رفتیم امتحان رانندگی ! یارو نشست پشت فرمون و تا اومده استارت بزنه ماشین ۲ متر پرید جلو ! سرهنگ به یارو گفت برو پایین ! گفت یعنی رد شدم ؟ گفت پـَـــ نــه پـَـــ شما ندید قبولی !


* * * * * * * * * * * * *


داره بارون میاد به مامانم میگم سقف سوراخه ! میگه داره آب میچکه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داره ازش هوا میره بیرون !


* * * * * * * * * * * * *


یارو با صورت رفته توی تیر چراغ برق ، نصف صورتش خراشیده شده ؟ برگشته میگه خیلی معلومه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ فقط از ۱ کیلومتری معلوم نیست !


* * * * * * * * * * * * *


از دماغم داره خون میچکه و بدو بدو دارم میرم طرف دستمال کاغذی ! وسط راه جلومو سد کرده میگه چی شده ؟ خون میاد ؟ دستمال میخوای ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ شیر دماغم خراب شده دارم میرم لوله کش بیارم !

* * * * * * * * * * * * *


رفته تو اتاق پروو لباس رو پوشیده ، اومده بیرون میگه میاد بهم ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داره میره ، بدو تا فرار نکرده یه جور از دلش دربیار !


* * * * * * * * * * * * *


از گوگل سایت رو باز کردم ، نوشته آیا میخواهید وارد سایت شوید ! گفتم پـَـــ نــه پـَـــ مثل اینکه زنگو اشتباه زدم با طبقه بالایی کار دارم ، ببخشید دیگه تکرار نمیشه !


* * * * * * * * * * * * *


مامور آمار : شما فرزند خانواده هستید ؟ پـَـــ نــه پـَـــ من پدر خانواده ام ولی خیلی خوب موندم اصلا شکسته نشدم !


* * * * * * * * * * * * *


فامیلمون اومده خونمون میگه از وقتی بخاری گذاشتین خونتون اینقدر گرم شده ؟ گفتیم پـَـــ نــه پـَـــ از وقتی توی کانون فرهنگی آموزش ثبت نام کردیم !



* * * * * * * * * * * * *

کیف گرفتم دستم همسایه میگه داری میری دانشگاه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم میرم مهد کودک امروز کلاس خمیربازی داریم !


* * * * * * * * * * * * *

لوله کش اومده خونمون میگه لوله های آب چکه میکنن ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ سیمای برقمون سوراخ شدن

تغییر چهره باورنکردنی بخاطر پناهندگی !

خدمه پرواز ایرکانادا، از هنگ کنگ به مقصد ونکوور، با پدیده نادری در طول خدمت خود مواجه شدند.


به گزارش «ایرانتو»، یک مسافر پیرمرد با صورت پر از چین و چروک ، پس از مراجعه به دستشویی ، در قالب یک جوان آسیایی به بیرون آمد!

این تغییر چهره باورنکردنی که در گزارش محرمانه آژانس خدمات مرزی کانادا ثبت شده ، اخیرا توسط شبکه CNN منتشر شد.

جوان مذکور که هنوز هویتش فاش نشده، ظاهرا، مدارک شناسایی یک پیرمرد 55 ساله آمریکایی مقیم هنگ کنگ را تهیه کرده و خود را به شکل او درآورده بود.

پس از رسیدن هواپیما به حریم هوایی کانادا، مأموران امنیتی ، موضوع را با آژانس در میان گذاشتند و تا رسیدن به مقصد، او را تحت نظر گرفتند.

وی در فرودگاه ونکوور، بلافاصله درخواست پناهندگی کرد.

هنوز مشخص نیست ، این فرد چگونه توانسته است از مراحل مختلف بازرسی فرودگاه عبور کند.

شکار

بچه ها می خواستم از یه رکورد زنی در هفته گذشته صحبت کنم   

یکی بود یکی نبود غیر از شکار هیچکس نبود زیر گنبد کبود یه شکار نشسته بود 

بله بچه های عزیز داستان از اونجا شرو می شه که ما سر کلاس شکار بودیم که طبق معمول نصف بچه ها خواب بودن و فقط دو سه نفر از جمله فلک (فلکیان ) بیدار بودن و همه ی بچه ها چشم امیدشون به من بود که وقتو به .. بدم و شکار خودش این فرصتو به ما ( منو علی و و جواد و..) داد شکار توی درس دادن یهو گفت به قول آرمین دززگاه الکترو فتو متر که من یهو گفتم اینو ایران می سازه که بحث شیرین اقتصاد ایران شروع شد و از دززگاه الکترو فتو متر تا آفتابه رفتیم و به نوبت سوالات چرت و پرت تعاونی خودمونو می پرسیدیم و عرفانم وظیفه ی خنده و شلوغ کردن کلاسو به عهده داشت و بقیه ی بچه ها هم به صورت هماهنگ می خندیدن و 30 دقیقه که خودمون زمان گرفتیم وقتو گرفتیم و بازم می تونستیم ادامه بدیم ولی دیگه زنگ بود شکارم که تازه فهمیده بیود چی شده برای ین که ضایه نشه مسله ای که نصفشو گفته بود بقیشو گفتو زنگ خورد و بچه های ب مقیم جیم تبدیل به قهرمانان ملی جیم شده بودن و تو زنگ دوم هم که مثلا شکار فهمیده بودو نمی خواست  به ما میدون بده با این حال  15 دقیقه دیگه هم وقت رو گرفتیم و شکارو ناک اوت کردیم و وسط رینگ خوابوندیم شکار بیچاره هم که نمی دونست از کجا خورده از کلاس رفت بیرون و یه بار دیگه قهرمانان ب ای مقیم جیم افتخار آفرینی کردن و در حرکت یه ضرب رکورد زدیم و در حرکت دوم هم رکورد زدیم  قصه ی ما به سر رسید شکاره به خونش نرسید

ضر اضافی که خودم زدم!!!!!

سلام به بروبچ خودمون از حنان بخاطر تمام زحمت هایی که برای وبلاگ کشید ممنونم و بخاطر نظر سنجی ای که راه انداخت متاسفانه اعضای سایت ما از هم پایشید (جر خورد) ولی ما بخاطر ارق ب ای که داشتیم و داریم این سایتو رو پا نگه داشتیم حالا قراره یه اتفاقاتی بیفته مثل اینکه قرار بود انجمن سایت راه بیفته نه انجمن خاشان جوان و قرار بود برای سایت تبلیق بزاریم که درامد زایی شه و پولش صرف خریدن دامین برای سایت شه که نشد از سینا می خوام که این کارو انجام بده ولی مثل اینکه اثباب کشی دارن و مشکل داره خب بگذریم من یه مدت دیگه فیلم بی هوش شدنم تو کلاس فیزیولوژیه مدرسه رو میزارم خب بالاخره فیلم ما هم درومد دیگه چی بکنیم !!!!!!!!! ولی حالا یه مطلب میزارم برین حالشو ببرین  

تلفن زنگ می خورد :


گفتگوی دو دختر پای تلفن:

سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگم... بوس بوس

گفتگوی دو پسر پای تلفن:
بنال... بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر


بعد از قطع کردن تلفن :

دخترها:
واه واه واه !!! دختره ایکپیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد

پسرها:
بابا عجب بچه باحالیه این حمید خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه

تفکر بسیار جالب و خنده دار از نوع ایرانی در آمریکا !!




وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا را داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری بمبلغ ۵۰۰۰ دلار داره. »»»


کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی داره.. و مرد هم سریع دستش را کرد توی جیبش و کلید ماشین فراری جدیدش را که دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود را به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام آقا موافقت کرد آنهم فقط برای دو هفته.»»»


کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گرانقیمت را گرفت وماشین به پارکینگ بانک در طبقه پائین انتقال داد.»»»

خلاصه مرد بعد از دو هفته همانطور که قرار بود برگشت ۵۰۰۰ دلار + ۱۵٫۸۶دلار کارمزد وام رو پرداخت کرد.»»»

کارشناس رو به مرد کرد و از قول رئیس بانک گفت :” از اینکه بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم” و گفت ما چک کردیم ومعلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برام باقی مانده که با این همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که ۵۰۰۰ دلار از ما وام گرفتید؟»»»


ایرونی یه نگاهی به کارشناس بیچاره کرد و گفت: تو فقط به من بگو کجای نیویورک میتونم ماشین ۲۵۰٫۰۰۰ دلاری رو برای ۲ هفته و فقط با ۱۵٫۸۶ دلار با اطمینان خاطر پارک کنم؟!»»»
حالا فرض کنید این کارو می خواست تو ایران بکنه باید ۴ سال برای یه وام صبر می کرد